ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

راه

چگونه میتوان راهی بتو یافت

وقتی خودت

همه راهها را بسته ای!

دلنوشته های من

حالم خرابه دیگه هیچی معنا نداره نه روز و شب نه کارو دانشگاه فقط میخوام بگذره فک نمیکردم یه روزی به اینجا برسم چی فک میکردم چی شد از همه چی بریدم وقتی فک میکنم اونم حالش بده بیشتر عذاب میکشم ، دوست دارم برم یه جای خلوت تنها بمونم این تظاهرای خوب بودن حالمو بهم میزنه شدم شبیه بغض مونده تو گلو که نه میشکنه نه میشه بیخیالش شد... 

ویرانه

e9fvj2k0343f8r17m1pm.jpg

 

ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد



ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت


ویرانه دل ماست که با هر نگه تو صد بار بنا گشت و دگر بار

 فرو ریخت!

 

زیباترین چشم ها

سکوت میکنم ؛

بگذار حرفهای
دلم آنقدر یکدیگر را بزنند تا بمیرند . . . !

بالای سر آرزو های مرده

بغض برای چه ؟؟؟

برقص...

دختر گل بارونی

کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کجایی مرگ؟ چرا دیگر سراغ از من نمی گیری؟

                              کجایی مرگ؟ مگـــر از مـن گــریزانی؟

چنان دلشوره دارم من،چنان دلتنگ دیدارم!

                               که گویی آسمان هم از حضورم شکوه ها دارد!

دل من خواب می خواهد کمـے آرامش مـطلق!

                                 بیا ای مرگ،بیا از غـــــم رهـــایم کن...

gharibaneh22.blogfa


اشــتباه از مــــن بود....



مـن از کسی انتظار داشتم



سـکوتم را بفهمد



کــــه حتی فـریادم را نـــــشنید....

دلتنگ توام !

بعضی وقتها از شدت دلتنگی دلم میخواهد های های بمیرم

مرد هم قلب دارد....

فقط صدایش..یواش تر از صدای قلب یک زن است....

مرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند....شاید ندیده باشی..اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند...

دلتنگی+عشق+عاشقی+دلتنگ+عاشق+معشوق+دل+غم+هجران+فاصله+شعر

 

دلتنگی واژه ای است که این روزها دلم فریاد میزند

تو که نباشی ...آرامش ظاهرم گمراهت نکند ... آشفته تر از این حرفها هستم ... عاشقی میکنم ! 

لج میکنم !  بد اخلاق میشوم !  دست خودم نیست ...  تو که نباشی زندگی به کام من تلخ میشود ...

 دلتنگ توام !

صدای پای غریبه

فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !!
به یکبــاره جــا خــوردم …
وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادیـــــ!
.
و صـــدای گامهای غریبهـــ ای که به سلـــول من می آمـــد

https://lh3.googleusercontent.com/-EGMa05M8dkA/UHE85tzvEQI/AAAAAAADYNY/Q8GSLULgM_Y/w497-h373/3201_5844_400.gif