نمی دانم چرا وقتی
دلم درگیر یاد توست
هوا دلگیر و بارانیست
صدای رعد هم جاریست
نه رویایی ، نه کابوسی
هر آنچه هست بیداریست
نمکدان می شود ابر و
نمکها روی زخم دل ...
و این آغاز یک موضوع تکراریست ...!
هنرها دارد این باران
از آن لحظه که می بارد
تبم در گریه می سوزد
تحمل کینه می توزد
و تن هم طبق معمول همیشه
پیله ی افسوس می دوزد
دلم دلتنگ یاد توست ...