ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

همین

مـن…!
مـرا که میـشنـاسـی؟!
خـودمـم…
کسـی شبیـه هیچـکس!
کمـی کـه لابـه لای نـوشتـه هـایـم بـگـردی پیـدایـم میکنـی…
مهـربـان، صبـور، کمـی هـم بهـانـه گیـر …
اگـر نوشتـه هـایـم را بیـابـی ، منـم

asheghane 13

.

.

.

.

می دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی
“تـعطیــل است” و بچسبانی

پشت شیشه ی افـکارت، باید به خودت استراحت بدهی، دراز
بکشی دست هایت را زیر

سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی، در
دلـت بخنــدی به تمام

افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند، آن وقت با
خودت بگویـی :

****بگذار منتـظـر بمانند ****

 همـان حـوالـی ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد