ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

دردها...

برای بعضی دردها را

نه میتوان گریه کرد

نه میتوان فریاد زد

برای بعضی دردهارا

فقط میتوان نگاه کرد

لبخند زد وبی صدا شکست

 

دلتنگی...

ﺯﺧــﻤــﯽ ﮐــﻪ ﺭﻭﺍﯾــﺘــﮕـــﺮ " ﺩﺭﺩﯼ" ﺑــﺎﺷـــد...

ﺑــﺎ ﭼــﺴــﺐ ﻧــﻤــﯿــﺘـــﻮﺍﻥ ﺩﻫــﺎﻧــﺶ ﺭﺍ ﺑــﺴــﺖ...

وقتے دلتنگ باشی...

تمام آرامش یڪ ساحل را هم به تو بدهند ...

باز هم ... دل تو بارانیست...

خیس تر از دریا ... خراب تر از امواج.....

آدم چقدر زود پیر مے شود...؛

وقتے احساسش... ،

اضافه تر از درڪ آدم هاست ... !!

...

مادربزرگ همیشه می گفت

دردِ تن یک جا نمی ماند ،

کلیه می زند به کمر ،

کمر می زند به پا ،

پا می زند به قلب ،

می گفت درد هی توی تنت تقسیم می شود.

اما درد روح"

قُلمبه می شود یک جا امانت را می برد ،

هرکسی هم که از راه برسد و بپرسد چه مرگت است ؟

فقط می شود دستت را روی زانو و کمرت بگذاری و

ناله کنی که تیر می کشد.


درد روح را نمی شود نشان کسی داد.