بغلم میکردو میگفت:
گریه کنی میکشمتا..........
و من ازین نگفته ها زیاد دارم.. .. که نه گوشی بوده ک انها رابشنود و ن ....
یک سراغ ساده هم از ما نمی گیرد کسی
شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشکهاست
پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی؟؟؟؟
یکی پشتم بود..
چه خوب بود از این همه آدم که در باره ام حرف می زدن
یکی هم صحبتم بود ...
چه خوب بود از این همه آدم که دلم رو شکستن،
یکی همدلم بود ...
به سلامتی اونایی که برا همه سنگ صبورند و هیچکسسنگ صبورشون نیست
به سلامتی اونایی که همه رو دوست دارن و هیچکس دوست داشتنشون رو درک نمیکنه
به سلامت اونایی که وقتی نیستن تازه قدرشون رو میدونیم
به سلامتی خودم و خودت که خوبیهامون رو هیچکس نمی بینه و همه چون فکر میکنند شادیم زخمها رو عمیق تر میزنند بر جان خسته و غمگینمون!!!
و من ازین نگفته ها زیاد دارم.. .. که نه گوشی بوده ک انها رابشنود و ن ....
و من ازین نگفته ها زیاد دارم.. .. که نه گوشی بوده ک انها رابشنود و ن ....
و من ازین نگفته ها زیاد دارم.. .. که نه گوشی بوده ک انها رابشنود و ن ....
خدایا....
تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم
یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را
پس بده...!!!
که اخرش نفهمیدیم اینجایی که
هستیم تقدیرمونه. یا...
تقصیرمون...
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بعرش كبريايي ، با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را
وارونه بي صبرانه مي كردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بعرش كبريايي ، با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را
وارونه بي صبرانه مي كردم
تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند
قدرآیینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که اقبال شکست
خدایا...........
کودکان گل فروش را میبینی؟؟؟؟؟؟؟
مردان خانه بدوش را....
دختران تن فروش...
پسران کلیه فروش...
زبان های عشق فروش...
همه را میبینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میخواهم یک تکه از آسمان کلنگی ات را بخرم...
چون زمینت دیگر بوی زندگی نمیدهد...
فراموشی را
تنگی می فهمد
که ما هی اش
تنها
سه ثانیه عاشق است!
خوبی رفیق؟؟بازم خودمو خودت...
بزرگ که باشي
بايد بغض هاي زيادي را بي صدا دفن کني ….
دوست عزیز ،پرسیده بودی غصه چرا؟
آسمان می خندد! نه همین خنده پر مهر و وفا؟
علت خنده ز چیست؟
آره از بحر زمین می خندد، نه براي دل ما
يا زمين كه نشدست دلسرد از سردي شب!
باز هم مي گويم علتي دارد اين،
به اميد صبح كه بيدار شود و ببيند دلبر را
كه همان دلبر هم بنشسته است به اميد همين
آسمان منتظر است...
منتظر تا كه شود صبح ببيند رويش..
روي پر مهر زمين..
آسمان مي خندد و زمين هم آري....
من نگويم كه به غم دل دادم،
بلكه غم يار من است در همه تنهايي...
و اگر من زنده، همه از بحر خداست..
و به اميد آن روز كه شود تارترين شب، نوراني ......
آري ار من نببينم غم را، ارزش بودن با يار ندانم هرگز
و خدا مي داند، كه به من دادست اميد.....
هر چه غم بيشتر و بيشتر و بيشتر است..
نوك كوه هست همين..
و تو گفتي بر من:
"پشت هر كوه بلند، سبزه زاري است پر از ياد خدا و در آن باز كسي مي خواند،
كه خدا هست ، خدا هست ، خدا "
و من اين مي دانم...
به اميد روزي كه همه باشند بر نوك اين قله...
و همه غم در پشت و همه شادي يك جا..
مي رسد روز خدا ، مي رسد روز خدا
و دگر هرگز نبينم غم را، بلكه با يار شوم من همراه
و بگوييم آنگاه يك دل، "كه خدا هست ، خدا هست ، خدا"
گفت : پس ساده از دستم نده...