درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو !
استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، آه مگو !
+ نوشته شده در یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۱۸ ب.ظ توسط هادی
|
درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو !
استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، آه مگو !
ستخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
من که به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …
گاهی از خیال من گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی…
دلـــــ م قــــــدم زدن مـــی خـــواهــــد ..پالتـویــــــــ ی پـوشیـــــده ام ..
شــــال گردنـــی پیچیــــــده ام دور گردنــــــ م ..
آمــاده ی آمــــــ ـاده ام ..
همـــــ ه چیـــــز هستــــــ
جـــــــــ ـز “ تــــــو ” . . .!