-
بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم?
یکشنبه 3 تیرماه سال 1397 18:30
بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم تو همونی که واسم ، یه روزی زندگی بودی توی رویاهای من ، عشق همیشگی بودی آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته بی کسی عالمی داره ، واسه ما یه عادته چه طور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو...
-
tttttttttt
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1396 11:13
v
-
سکووووووووووووووووووووووووووووت
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1396 19:19
حرف زیاد است … اما گاهی نمی دانی چه بگویی !.!.! گاهی فقط باید رفت … چیزی شبیه کم آوردن گاهـــــی ســکــوت…. یـعـنـــی کــلــی حــرف !!! ک حـــال زدنــش رو نــــداری مـــی خـــواهــم ســـکــوت کــــنـــم دیـــگــر نـــای حـــرف زدن نــــدارم...
-
بی خیال
دوشنبه 2 اسفندماه سال 1395 11:06
ﻫﻤﯿـــــــــــــﺸﻪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺁﺩﻣﺎ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻦ : ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ … ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﺮﺳﯽ: ﭼﺮﺍ ﺳﺮﺍﻏﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﯼ؟ ﻣﯿﮕـــــــﻪ : ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ … ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻩ ! ﻣﯿﮕﯽ :ﭼﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻘﺼﺪ ﺧﺎﮐﻪ ! ﺍﻣﺎ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﭘﺸﺖ ﻧﻘﺎﺏ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯿﺎﺵ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ …! ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺑـــــــﯽ ﺧﯿـــــﺎﻝ ! ﻋﺎﺷﻘﻪ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺑـــــــﯽ...
-
خداحافظ...
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1395 11:45
-
عجیب درد میکند...!
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1395 10:57
شـــب هایم عجیب درد میکند . . . ! حتی دردهایم هم درد میکند . . . ! ایــن روزها از جـــنس دردم . . . عـــلاجی نیست . .. بــاکی نیست . . . پر دردی هم عــالمی دارد . . . ” درد ” خودش درد ندارد . . . این بـــی هــــمدم بودن است که درد را به رخ آدم میکشد . . . ســرم درد میکند از این هــمه ســـردرگمی . . . از این هـــمه...
-
عشق گم شده من …
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1395 10:54
“کنج گلویم قبرستانی است پراز احساسهایی که زنده بگورشده اند، به نام بغض….” عشق گم شده من … نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز تکرارنمی شوند…. وتو آنگونه ای… فقط همین…
-
تلخی
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1395 10:52
از تمام شیـــرینی های دنـــیا , این غـــصه ی تـــلخ بود که نصیب مــــن شد . . . از بچگی “تلخی” را دوست داشتم . . . امـــا نه تا این حد که تـــمام زنــــدگیم بشود یـــک تـــلخی بـــــــی پایان . . .
-
باران
دوشنبه 20 دیماه سال 1395 16:47
چندسال است؟ که وقتی میگویم باران، واقعاً منظورم باران است وقتی میگویم پاییز، واقعاً منظورم پاییز است و وقتی به تو فکر میکنم واقعاً منظوری ندارم چند سال است؟ که پاییز چسبیده به پنجره غمگینم نمیکند از خواندن عقاید یک دلقک گریهام نمیگیرد دیر است دیگر آنقدر مردهای که نگاهم از تو عبور میکند و برای دوباره دیدنت باید...
-
....
یکشنبه 7 آذرماه سال 1395 09:33
بیصدا رفتم ،ولی کنج دلم فریادهاست بیصدا رفتن برایم عضو آن دشوارهاست سخت بود،دشواربود،چون خاطره بسیار بود دل ربودی،دل بریدی،دل شکستی ناروا بعد ازین لطف شما دل کجا دلبر کجا؟ با خودم گفتم برو ماندن برایت انتهاست. بیصدا رفتم دلم جاماند،نمیدانم چرا؟!
-
دردها...
چهارشنبه 5 آبانماه سال 1395 09:49
برای بعضی دردها را نه میتوان گریه کرد نه میتوان فریاد زد برای بعضی دردهارا فقط میتوان نگاه کرد لبخند زد وبی صدا شکست
-
دلتنگی...
چهارشنبه 5 آبانماه سال 1395 09:48
ﺯﺧــﻤــﯽ ﮐــﻪ ﺭﻭﺍﯾــﺘــﮕـــﺮ " ﺩﺭﺩﯼ" ﺑــﺎﺷـــد... ﺑــﺎ ﭼــﺴــﺐ ﻧــﻤــﯿــﺘـــﻮﺍﻥ ﺩﻫــﺎﻧــﺶ ﺭﺍ ﺑــﺴــﺖ... وقتے دلتنگ باشی... تمام آرامش یڪ ساحل را هم به تو بدهند ... باز هم ... دل تو بارانیست... خیس تر از دریا ... خراب تر از امواج..... آدم چقدر زود پیر مے شود...؛ وقتے احساسش... ، اضافه تر از درڪ آدم هاست ... !!
-
...
سهشنبه 4 آبانماه سال 1395 16:41
مادربزرگ همیشه می گفت دردِ تن یک جا نمی ماند ، کلیه می زند به کمر ، کمر می زند به پا ، پا می زند به قلب ، می گفت درد هی توی تنت تقسیم می شود. اما درد روح" قُلمبه می شود یک جا امانت را می برد ، هرکسی هم که از راه برسد و بپرسد چه مرگت است ؟ فقط می شود دستت را روی زانو و کمرت بگذاری و ناله کنی که تیر می کشد. درد روح...
-
میان تمام نداشتن ها دوستت دارم...
سهشنبه 27 مهرماه سال 1395 11:26
میان تمام نداشتن ها دوستت دارم... شانس دیدنت را هر روز ندارم ولی دوستت دارم... وقتی دلم هوایت را میکندحق شنیدن صدایت را ندارم ولی دوستت دارم... وقتهایی که روحم درد دارد و میشکند شانه هایت را برای گریستن کم دارم ولی دوستت دارم...
-
````
سهشنبه 27 مهرماه سال 1395 11:24
پاییز برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز… برای من فصل سردی دلهاست… فصل باریدن اشکها… فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی… فصل رقصاندن آتش سیگار در سیاهی و سکوت شب… اینروزها هوای دلم هم پاییزیست…
-
امشب توادمه
دوشنبه 19 مهرماه سال 1395 09:40
امشب مثلا شب تولد منه فرداشم روزش.ولی امسال اصلا اصلا خوشحال نیستم.روز به روز تنهاتر میشم.
-
تووووووووووووووووووووووووولد
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1395 11:25
-
معجزه خدا......
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1395 11:18
در تقدیـــــر هر انسانــــی معجزه ای ازطـــــرف خدا تعیین شـــــده که قطعأ در زنــــــدگی، در زمــــــان مناسب نمایـــــان خواهد شد! یک شخص خـــــاص... یک اتفـــــاق خاص... یــــــــا یک موهبت خــــــاص... منتظــــــر اعجاز خدا در زنـــــدگیت باش بـــــدون ذره ای تردیــــــد!
-
گاهی یک رفتن...
دوشنبه 11 مردادماه سال 1395 12:16
من چیز های زیادی از دست داده ام...! هیچ کدامشان مثل از دست دادن تو نبود...! گاهی یک رفتن تمامت را با خود میبرد...! و تو تا آخر عمر دنبال خودت میگردی...!
-
کسی نمیداند...
دوشنبه 11 مردادماه سال 1395 12:15
نمیدانی...! هیچکس نمیداند...! پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد...! نمیدانی...! هیچکس نمیداند...! این ظاهر و این دل نا آرام... چه قدر خسته ام میکند...!
-
خدایا...
دوشنبه 11 مردادماه سال 1395 12:14
خدایا این بنده ات را دریاب... بنده ای که تو خنده هاش گفت: خدایا شکرت... و تو گریه هاش گفت: خدا بزرگه... ووقتی که آدما دلشو شکستن گفت: منم خدایی دارم...
-
دیگر تنها نیستم...
دوشنبه 11 مردادماه سال 1395 12:13
دیگر تنها نیستم...!! مدتهاست، باتو در خودم زندگی میکنم...!!
-
سکوووووووووووووووت
یکشنبه 10 مردادماه سال 1395 12:06
به یاد ارزوهام ....... ... فقط سکوت ..... ... دلم....!
-
تقدیم
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1395 10:01
-
زاده غم
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1395 09:51
چند لحظه ای با من بمان ... امشب دلم دیوانه است... حرفی نهان دارم به دل ... هم صحبتم پیمانه است... ای خوب من !زیبای من!... درددلم خروارهاست... شب میرود با ز همچنان .... دوروبرم دیوارهاست... من زاده ی غم گشته ام .... باسایه همدم گشته ام ... هیچم نماندست درجهان ... چون پای من درخارهاست....
-
چقدر دور شده ام از آن روز های خوب...
سهشنبه 29 تیرماه سال 1395 19:16
دو هفته ای ست که ظرف نباتمان خالی ست و چای می خورم و حسرت خراسان را گشتم بر در رو دیوار حرم ات جایی ننوشتن گنهکار نیاید
-
آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس...
سهشنبه 29 تیرماه سال 1395 19:15
راسـتـش را بـگـو نـکـنـد تـو هـمـان " ایـن نـیـز " هـسـتـی کـه هـمـیـشـه مـیگـذری ؟
-
ماهى به آب گفتا ، من عاشق تو هستم..
یکشنبه 20 تیرماه سال 1395 10:02
ماهى به آب گفتا ، من عاشق تو هستم.. از لذت حضورت ، مى را نخورده مستم!! آیا تو میپذیرى ، عشق خدائیم را ؟.. تا این که بر نتابى ، دیگر جدائیم را؟!! آب روان به ماهى ، گفتا که باشد اما.. لطفا بده مجالى ، تا صبح روز فردا!! باید که خلوتى با ، افکار خود نمایم.. اینجا بمان که فردا ، با پاسخت بیایم!! ماهی قبول کرد و ، آب روان...
-
زمان
یکشنبه 20 تیرماه سال 1395 10:02
چــــه دروغ بزرگــــیست!!! زمان همه چیز را حل میکند... زمــــان٬ فقط موهایمان را سفید کرد... زخمهایمان را کــــهنه... دردمان را بزرگــتر... دلــــتنگیمان را بیشتر... روزگارمان را سیاه تر...!!! بیـــــــزارم از هر دردی که درمانش "زمــان" اســـت. . . زمـــانی که دق مـــﮯ دهد تا بگذرد...
-
!!!!!!!!!!!!!
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1395 10:37
میگن منبر را از چوب درخت گردو میسازند که بسیار محکم و با کیفیت است درخت گردو علاوه بر چوب مرغوب سایه و بار خوبی هم دارد اما درخت چنار میوه ندارد سایه درست حسابی هم ندارد ازش چوبه دارمیسازند، دعوای این دو درخت در شعر بلند شهریار شنیدنی ست! گفت با طعنه منبری به چنار: سرفرازی چه میکنی؟ بی بار! نه مگر ننگ هر درختی تو؟ کز...