-
تو....
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1394 09:09
نه مثل هرکس! مثل کسی که برایم کس دیگریست..... دعایت میکنم! تو نیز.......!
-
درد...
دوشنبه 18 آبانماه سال 1394 11:27
درد تنهایی کشیدن مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی ...! و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام ... تو هر چه میخواهی مرا بخوان دیوانه خود خواه بی احساس ....... نمیفروشم
-
سخته...
شنبه 16 آبانماه سال 1394 16:33
دلم خوش نیست . . . غمگینم . . . کسی شاید نمیفهمد . . . کسی شاید نمیداند . . . کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . . تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی : عجب احساس زیبایی . . . ! تو هم شاید نمیدانی . . . !
-
یا طبیب من لا طبیب له ...
یکشنبه 10 آبانماه سال 1394 09:27
به نام خوده خدا - خدای عزیز فهم این بنده ی کوچک از حکمت شما عاجز ! فقط خواستم به اطلاعاتان برسانم ... اینجا یک نفر دارد تمام میشود ! بدین وسیله تقاضا میشود کاسه صبری بزرگ برایش بفرستید که با هیچ دردی لبریز نشود ، یا آن بالا برایش یک عدد جا کنار بگذارید ؛ تجملاتی اش هم نکنید ؛ قصر و بهشت و حوری و شراب هم نمیخواهد ......
-
آرامش . . .
شنبه 25 مهرماه سال 1394 10:49
همین که هستی . . . همین که در سرای دلم راه میروی . . . همین که گاهی پناه واژه هایم میشوی . . . کافیست برای یک عمر آرامش . . .
-
.................عجبا...........
دوشنبه 20 مهرماه سال 1394 10:08
بچه که بودیمـ چقدر روزها و هفتـه ها و مـاه ها و سالها دیر می گذشت . چشمـ به راه بودیمـ در طول هفته تا جمعه برسه ، ولی مگه می رسید. سه ماه تعطیلی برامـون سه قرن بود و روزها به آرامی و آهستگی می گذشت. حتی فضای خونه چقـد برامون بزرگ بود. اتـاق ها بزرگ بودن. حیـاط خونه همچو پارک بزرگی بود. کوچه انگار بزرگراه بود. فضای...
-
تولدم مبارک
دوشنبه 20 مهرماه سال 1394 09:35
چه لطیف است حس آغازی دوباره . .. چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز نفس کشیدن ... و چه اندازه عجیب است ... روز ابتدای بودن ... وچه اندازه شیرین است امروز ... روز میلاد من ... روز من ... روزی که آمدم ... امروز روز من است و من تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش می کشم چقدر جایت خالیست تولدم مبارک
-
السلام وعلیک یاعلی بن موسی الرضا
سهشنبه 14 مهرماه سال 1394 17:01
نقشه مشهد راکه روی زمین پهن می کنیم، بهشت مقابل چشمانمان سبزمی شود. ومگر می شودقطعه ای از بهشت روی زمین باشدوشلوغ نباشد؟! آنجاهمیشه شلوغ است وچه زیباست که این حالت طوفانی همیشه در سیطره ای عرفانی است. اینجاست که چشم هایت خود به خود می جوشندودست هایت به طرف ضریح قد می کشند، گویی این غریب،تمام غربارادر آغوش مهربان خود...
-
هواتو کردم.من حیرون تو این روزا هواتو کردم...!
سهشنبه 14 مهرماه سال 1394 16:59
گاهی دلم یک جای دنج میخواهد... جایی شبیه رواق های حرم ات بنشینم وزل بزنم به گنبدت! من باشم وبغض های نشکسته،... تو باشی وآرامش دلم...
-
ببار باران!!
دوشنبه 13 مهرماه سال 1394 09:45
ببار باران کمی آرام... که پاییز هم صدایم شد که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد ببار باران بزن بر شیشه ى قلبم.... بکوب این شیشه را بشکن که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد ببار باران که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش ببار باران جماعت عشق را کشتن کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن ولی باران ، تو با من بی وفایی...
-
پاییز را دوست دارم ........
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1394 09:48
پاییز را دوست دارم . . . بخاطر غریب و بی صدا آمدنش بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش بخاطر رفتن و رفتن ..وخیس شدن زیر باران های پاییزی بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش بخاطر شب های سرد و طولانی اش بخاطر...
-
بهارعاشقان
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1394 09:46
بهار عاشقان .... پاییز
-
دیگه باورم شده ندارمت
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1394 09:45
در انتظار توام در چنان هوایی بیا که گریز از تو ممکن نباشد .. تو تمام تنهایی هایم را از من گرفتهای خیابانها بی حضور تو راههای آشکار جهنماند شمس لنگرودی
-
گاهی..
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1394 11:56
گاهی می شود... گاهی میشود به سادگی خدایت را والاترین ببینی..آن هنگام حقارت چیز دلنشینی ست...
-
.........
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1394 11:54
دوباره شروع می شود باران های تند چتر های باز دلشوره های خیس خورده پشت چراغ قرمز فال های نم کشیده انار های سرخ نارنگی های سبز دوباره شروع می شود روزهای نصفه نیمه شب های بی پایان عطر قهوه های تلخ کنج کافه ها نیمکت های خط خطی ایستگاه های شلوغ ترافیک های صبور شروع دوباره ی زندگی پر از بوی برگ.بوی خاک.بوی عشق . . . حیف !...
-
توکل بخدا
یکشنبه 29 شهریورماه سال 1394 17:26
توکل به خدا چون راه رفتن روی سیم شل است . تردید و ترس سبب می شود که تعادل و توازن را از دست بدهید و به ورطه تنگدستی و محدودیت بیفتید . البته ا شکالی ندارد چون توکل به خدا نیز مانند سیرک بازی تمرین می خواهد . مهم نیست که چند بار شکست بخورید ، دیگر بار برخیزید و از نو آغاز کنید . چندی نخواهد گذشت که توازن و تعادل...
-
فصل محبوب من در راه است...
یکشنبه 29 شهریورماه سال 1394 09:59
ر فتگر تنها پاییز شاعر می شود بقیه فصل ها آشغال جمع می کند ! پ.ن: فصل محبوب من در راه است...
-
دلم به حال عشق میسوزد...
یکشنبه 29 شهریورماه سال 1394 09:57
می اندیشم زندگی رویاییست و بال و پری دارد به اندازه عشق. بی اندیش که اندازه عشق در زندگیت چقدر است؟ آثار عشق در کجای زندگیت است؟ دلم به حال عشق می سوزد چرا سالهاست کسی را عاشق ندیده ام ؟ مگر نمی دانیم برای هر کاری عشق لازم است رهگذری آرام از کنارم می گذرد و بدون احساسی می گوید : صبح بخیر صدایش در صدای باد و باران گم...
-
این دعا را یه جایی دیدم ، به نظرم زیباست :
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1394 12:02
از خدا خواستم عادت های زشت را ترکم بدهد . خدا فرمود : خودت باید آنها را رها کنی. از او خواستم روحم را رشد دهد . فرمود : نه تو خودت باید رشد کنی . من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم تا بارور شوی . از او خواستم لااقل به من صبر عطا کند . فرمود : صبر حاصل سختی و رنج است . عطا کردنی نیست ، آموختنی است . . گفتم :...
-
حرفهایت...
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1394 10:11
حرف هایت را با کسی بزن که ... با جغرافیای کلماتت اشناست ... کسی که ... می تواند وقت هایی که شبیه یک کوه یخی می شوی... افتابی شود و آبت کند ... آرام ... آرام ... کسی که می داند وقت هایی که سکوت می کنی ... یعنی حرف هایت جایی گیر کرده اند ... کسی که ناگفته تو را بفهمد ...
-
!!!!!!!!!!!!!
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1394 12:10
ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑــﺮﺍﯼ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻨــﺘﻈﺮ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﻦ ﻓــــﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ ... ﭘـــــﺲ ﺳﺎﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﻧﺸﯿـــﻨﻢ ! ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻤــﺎﻡ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺎﺳﺘﯽ ﻫﺎ ﺷﺎﻫـــﮑﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ . ﮐﺎﻓـــﯽ ﺍﺳﺖ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺭﻫـــﺎ ﮐﻨﻢ ... ﻭ ﺑــــﺮﺍﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔـــﯽ ﮐﻨﻢ ! ﭼـــﻮﻥ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻢ...
-
............
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1394 11:00
خدایا کجایی؟ به چه مشغولی؟ حواست است شهریور دارد تمام میشود پاییز در راه است به فکر باران باش دیگر نمی توانم بغض هایم را قورت بدهم و نگه دارم پر از بارانم لبریز شدم میدانم تو هم مثل من دوست داری به بهانه قدم زدن زیر باران... گریه کنی... تا کسی به خیسی چشمانت نخندد
-
...
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1394 10:24
مــــــیگویند خــــــــدا همه جاهست..... اما نمـــــی دانم چه حکمـــــتی ست که هربار میخواهم.... صــــــــدایش کنم.... نگاهـــــــم به آن بالاها گـــــــره می خورد.... گویــــــــی دیگر دلهره ی از دست دادنش را ندارم..... گوش هایــــــــم را می گیرم..... چشم هایــــــــم را می بندم..... ولی حریف افـــــــــکارم نمی...
-
دل
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1394 10:23
درد میکند، آنجا که اسمش را دل گذاشته اند، آن قسمتی که کمی پایین تر از مغز قرار میگیرد، پایین تر ولی نافرمان تر! به هر کجا که بخواهد میرود و اجازه ای هم از تو نمیگیرد! نه از تو، نه از مغزت، نه از وجدانت، نه از هیچ جای دیگرت! به خودت می آیی و میبینی افسارت را به دست گرفته و با خودش میبرد... وقتی بالای ابرها که میرود که...
-
تب پاییز
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1394 12:31
این هم از آسمان شهریور دلش با پاییز است و پایش بند تابستان
-
بی تو بودن ...
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1394 09:35
ای شراب تلخ من ! ترک تو تسکینم نداد بی تو بودن هم شبیه با تو بودن مشکل است... حسین دهلوی
-
حرف های دلت...
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1394 11:37
حرف هایت را با کسی بزن که ... با جغرافیای کلماتت اشناست ... کسی که ... می تواند وقت هایی که شبیه یک کوه یخی می شوی... افتابی شود و آبت کند ... آرام ... آرام ... کسی که می داند وقت هایی که سکوت می کنی ... یعنی حرف هایت جایی گیر کرده اند ... کسی که ناگفته تو را بفهمد ...
-
پادشاه بی نیاز.
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1394 10:50
خدا تنها پادشاه بی نیازیست که ما را بی نهایت دوست دارد و ما عجیب بی محلی میکنیم...!
-
آخرین ها
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1394 10:26
چندماهی هست که باران نباریده....گلوی خشک این عشق هنوز هم گیر توست... همیشه آخرین ها خوب در دل آدم ها ماندگار میشوند... آخرین صدا..آخرین نگاه و اخرین دعا. نمیدانم ولی از آخرین باران چیزی بادم نمی آید... فقط میدانم از آن روز به بعد همه چیز آخرین شد... امان از این باران های بی موقع!!
-
دلتنگم....
شنبه 7 شهریورماه سال 1394 11:10
دلتنگ دلتنگم ... هر کس جای من بود "می برید" اما .. من هنوز "می دوزم" دلم تنگ شده برایت ... اما نمی شود برایت بگویم از این همه "دلتنگی" دلتنگی را نشانت می دهم با این نوشته جایی می گذارم که شاید یک روز از آنجا گذر کنی و بخوانی، و کاش بدانی مخاطب من …"تو"… بوده ای تویی که اگر اجازه...