ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

פֿـבایـآ وقــتـے בلت مـے گـیره چیڪار میکنـے؟؟؟؟

פֿـבایـآ وقــتـے בلت مـے گـیره چیڪار میکنـے...

میرے یـﮧ گوشـﮧ مـے شینـے....

هـے با نگـآت بازے مـے ڪنـے ڪـﮧ...

یـاבت برـﮧ مـے פֿـواستـے گـریـﮧ ڪنـے...؟!

یـﮧ لیواלּ آب مـے خـورے ڪﮧ ...

همـﮧ بغضـاتـو قـورت بـבے...؟!

انـوقت یـآבت میـآد خــבایـے و بـایـב تنهـا باشـے...؟

פֿـבاجـوלּ לּـمیــבونـے...

ایـלּ روزا چقــد פֿـבا بوבمــ

زندگی کنیم

این روزها همه آدمها درد دارند …

درد پول

درد عشق

درد تنهایی

این روزها چقدر یادمان میرود زندگی کنیم !!!

دلتنگی...

هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم یادم می افتد
”دلـتـنـگی”
هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست….!


در این عصر گاه بی موقع،

خستگی را

            با فنجان چای قسمت می کنم.

یک افق اتفاق خواسته و

 نا خواسته.

گلنازهای حیاط صدایم

می کنند .

 من محو

خیال تو می شوم .

باز هم نیامدی  و چاییت سرد شد.

دو خط موازی...

سالهاست پذیرفته ام

که ما دوخط موازی هستیم!!!

و هیچگاه به هم نمیرسیم...

ولی فقط کمی فاصله را کم کن...

میخواهم بهتر ببینمت!...

دل من

مـُدتی است دیگر از تهِ دل نمیخندم

فقط لب هایم نقشی به نام لبخند را بازی میکنند

تا کَسی نفهمد در دلــم چه میگذرد..!!

تظاهر



این روزهایم به تظاهر می گذرد...

تظاهر به بی تفاوتی...

تظاهر به بی خیالی...

به شادی...

به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست...

اما...

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"

دلت به ماندن نیست برو...



دلـت به ماندن نیست بـرو.....،
عشـق که گـدایی نـدارد.

یادت نیست مگر؟

این نذر مـن بود،


که کوه شوم و پای نبودنهایت بمانم...

من بی تو

 یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…


یه دل گرفته…


یه زندگی پر از خالــی…


من سرشارم از تنــهایـــــــــی…

.
.
.
تنهـــایـــی همیـــــن اســــت


تکــــرار نا منظــــم من بــــی تـــو…


بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفـــس میکشـــــم

خودم ...

عجب وفـایی دآرد این دلتنگی...!

تنهـاش که میذآریی میری تو جمع و کلّی میگی و میخنـدی...

بعد که از همه جـدآ شدی از کـُنج تآریکی میآد بیرون

می ایسته بغـل دستـت ...
دســت گرمشو میذاره رو شونت

بر میگرده در گوشـت میگه:

خـوبی رفیق؟؟!!
 
بـآزم خودمم و خـودت ...

دلـم گـرفته است….

عکس عاشقانه اشک و گریه

دلـم گـرفته است

نه اینـکه کسی کاری کرده باشد نه

من آنقدر آدم گریز شده ام

که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد !

دلم گرفتـه است که آنچه هستم را نمی فهمند

و آنچه هستند را می پذیرم

و دنیـا هم به رویش نمی آورد این تنـاقض را !

............

من در این نقطه دور

در بلا تکلیفی

در کش و قوسی خیالی جانکاه

به افق چشم بدوزم تا کی ؟

بی سبب منتظر معجزه ام

بی ثمر دیده به این راه کبود

می روم در پی تو

سالها آمد و رفت

بارها من دیدم

کوچ مرغان غزل خوان چمن

سفر چلچله ها

کوچ برف از دل کوهسار بلند

کوچ هر فصلی را

لیک یاد تو ز دل کوچ نکرد...

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون

............

من در این نقطه دور

در بلا تکلیفی

در کش و قوسی خیالی جانکاه

به افق چشم بدوزم تا کی ؟

بی سبب منتظر معجزه ام

بی ثمر دیده به این راه کبود

می روم در پی تو

سالها آمد و رفت

بارها من دیدم

کوچ مرغان غزل خوان چمن

سفر چلچله ها

کوچ برف از دل کوهسار بلند

کوچ هر فصلی را

لیک یاد تو ز دل کوچ نکرد...

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون

دنیا

به هر سو می روم تاریکی مطلق است...

دنیا سایه بانش را با تنهایی ام معنا کرده...

مسیری بی انتها...

دستانی پر از آرزوهای پوشالی...

و چشمانی که دیگر خیس نیست...

از بس نخوابیده ، خشک شده اند...

بیچاره پاهایم ، تاول زده اند از ایستادن اجباری...

دنیا...

آهای دنیا...

خانه ات ویران...

ویرانی ام تماشا دارد؟؟؟

می گویــــی دوست دارم زیر بارانــــ قدم بزنم

اما وقــــتی باران میبارد چتــر بدســـت میگیری!
می گـــویی آفتاب را دوست دارم
اما زیر نــور خورشید به دنبال سایــه میگردی!
می گـــویی باد را دوست دارم
اما وقتی باد می وزد پنجره را میبندی!
حـــالـــا دریاب وحشت مرا وقتی میگویی دوستت دارمــــــــ !!
a41jqgkaxljim30kmve.jpg

گاهی ...

گاهی تـــــ ــــــــ ـــــو…..


گاهی یـــــــــ ــــــــاد تو…..


گاهی هم غـــــ ـــــــ ــــم تو….


آخر این “تو” کار مـــ ـــــــــ ــــــــرا تمام میکند…..

 

 

حماسه .....


اگر افتخـآرت دِل شِکستــלּ است !!!
بـﮧ عـَزیزانت بگـُو اسپَند دود کـُنند ...

ایـלּ بـآر افتخـآر کـِﮧ نـَﮧ...

حمــ ـ ـ ـ ـ ـآسـِﮧ آفـَریدے !!!

دلـــــــم میگیـــــــــــرد

دلم میگیرد… دلم برای دلم میگیرد
برای غربت غریبانه اش،پذیرش بی چون و چرایش و سهم نه چندان عادلانه اش میگیرد

و دلم برای غمهای دلم می گیرد

میخواهم دل داریش دهم آرام نمیگیرد،میخواهم ندیده اش بگیرم تحمل نمی آورد،

گاه توبیخش میکنم از تمام گردشهای احساس محکومش میکنم و در قفس احساس محکوم به ماندن ،


                                    اما باز دلم برای دلم میگیر

آدمهای ساده

می دانی....؟

ادم های ساده...

ساده هم عاشق می شوند...

ساده عشق می ورزند....

ساده صبوری می کنند...

....ساده می مانند....

اما سخت دل می کنند....

اما وقتی که دل می کنند...

سخت می شکنند...

سخت فراموش می کنند....

.........

تو رفتی و دوست داشتن هایم

زیر پا له شد

ومن بی توجه تنها شدم

و به دنیا نشان دادم

که من مجنون ترین لیلای تاریخم

♥کـ ـآشـ مـــــے شـ ـد ...♥

♥کـ ـآشـ مـــــے شـ ـد ...


یکــ لحظـ ـهـ جآیمــآنـ رآبآ همـ عوضـ کنیمـ ...


شآیـد تُــ میفهمیدے چهـقـدر بے انصآفے .


و منـ مـــــے فهمیـ ـدمـ چـ ـرآ

♥کـ ـآشـ مـــــے شـ ـد ...♥

♥کـ ـآشـ مـــــے شـ ـد ...


یکــ لحظـ ـهـ جآیمــآنـ رآبآ همـ عوضـ کنیمـ ...


شآیـد تُــ میفهمیدے چهـقـدر بے انصآفے .


و منـ مـــــے فهمیـ ـدمـ چـ ـرآ

..............

یامــــهدی

چـــگونـــه ایـــن هفتـــه هـــا مــاهــا سالـــها بــی گـــذشتـــ و مــــن هنــــوز زنــــده امـــ

 

خشــــکـــ شـــده امـــ آقـــــا

میشـــود بـــــرای مــن نمـــاز بـــــاران بخـــوانی؟!!!

 

میــــلاد آقــــای پنــــهان مـــولای مهـــربان

مهــــدی(ع)

بـــر عــاشـــقانش گـــرامــی بــــاد

..............

یامــــهدی

چـــگونـــه ایـــن هفتـــه هـــا مــاهــا سالـــها بــی گـــذشتـــ و مــــن هنــــوز زنــــده امـــ

 

خشــــکـــ شـــده امـــ آقـــــا

میشـــود بـــــرای مــن نمـــاز بـــــاران بخـــوانی؟!!!

 

میــــلاد آقــــای پنــــهان مـــولای مهـــربان

مهــــدی(ع)

بـــر عــاشـــقانش گـــرامــی بــــاد

چرا؟

چرا نگاه میکنی؟

تنها ندیده ای؟

به من نخند...

منم روزی عزیزه دله کسی بودم...

خسته ........

از مــــ ـن نرنــ ـج ..!


من نه
مغــ ــرورم و نه بی احسـ ــاس ..!



فقط خستـــ ـــه ام ..
 
ـاد

خدایــا......ﺧﺴﺘـــ ﻪﺍﯼ؟

ﺧﻮﺍﺑﺖ  ﻣﯿــﺎﺩ؟

ﭼﺎﯾﯽ  ﺑﺮﯾـــﺰﻡ؟

پرتقـال  ﭘﻮﺳﺖ  ﺑﮑﻨـــ ﻢ ؟


ﺗﺨﻤـــ ﻪﻣﯿﺨــﻮﺭﯼ......؟؟؟؟

ﻣﯿﺨﻮﺍﯼﺑﺮﯼ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ﻣﻦ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﻮﻥ . . .؟

 

ﺗﻌــﺎﺭﻑﻣﯿﮑﻨــﯽ ؟

ﻟﻨﮓﺑﯿــﺎﺭﻡ ﺷﯿﺸــ ﻪ ﺟﻠﻮ ﺭﻭ ﺗﻤﯿــﺰ ﮐﻨــ ﻢ ؟؟

 


جان من ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺒﯿﻨــ ﻢ......ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﮐـﻼً ؟؟


 خدا را دوست بدارید

حداقلش این است که یکی را دوست دارید

که روزی به او می رسید


...

آهای مرد این دیار

غر یب پاک استوار

گوش به من بده بیا به سرزمین پاکمان

بیا ببین چه آمده به روز شهر عاشقان

خبر شدی که زیر آسمان ما

به دستهای شوم این هزار ساله خفتگان چه قصه ها به باد رفت؟!

"روحش شاد و یادش گرامی"