در این عصر گاه بی موقع،
خستگی را
با فنجان چای قسمت می کنم.
یک افق اتفاق خواسته و
نا خواسته.
گلنازهای حیاط صدایم
می کنند .
من محو
خیال تو می شوم .
باز هم نیامدی و چاییت سرد شد.