ای اشکها ببارید
بر دل خسته تنهایم
شاید بارش شما
آبی باشد بر آتش درونم
و شاید هم
نمکی بر زخمهای کهنه
ای اشکها ببارید بر حال زارم
چون بعد از این کسی برای تنهایی من گریه نخواهد کرد
ببارید و هر آنچه هست و نیست را از بین ببرید
می خواهم از یاد ببرم هر آنچه هست در خاطرم
اما خوب می دانم که همه بر دلم حک شده و با هیچ سیلابی پاک نمی شود
کدامین شانه محرم اشکهایی است که در فراق تو ریخته می شوند؟؟