ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

بی نهایت گریستن برای تو. . .

اشکهایم را.........با یاد تو مقدس میکنم...........گرچه آغوشی نیست..........اما من سر به روی شانه ی خاطرات میگذارم...........آرام آرام اشک میریزم..........شاید هیچ گاه نبینی.........شاید برای همیشه یک تصویر خالی بمانی..........اما من دوستت دارم............بی آنکه دیده باشمت.............بی آنکه نگاهت را آیینه چشمانم کنم..........ولی هنوز ندیده..........نگرانتم...........هنوز بی آنکه چشمانت را ببینم...........برای بی قراریشان میگریم............من شانه خاطرات دارم...........اشکهایی دارم از سر ناچاری...........از عجز..........ولی اگر برای تو باشند مقدس اند.............اگر برای تو بی قرار باشم...........آسمان آرام است...........ماه میخندند............و من در این شب بی انتها...........تنها اشک دارم دل بی قراری که دلواپس است.............رو به آسمان میکنم.........چشمانم خیسم.........تلالو ستارگان را دارند..........دعا میکنم...........من تنها خدا را دارم...........برای فرار از این عجز..........تنها خداست که مراقب تو ست........و من میخواهم بیش از بیش مراقبت باشد..........تنها خداست که آرام بخش دلهاست........و من میا این همه اشک...........به پشتوانه اوست که آرام میگیرم...........شانه ی خاطرات خیس خیس است..........اما مقدس...........مقدس از اشهایی که برای تو بود............برای تو که بهترینی..........بهترینه بهترین من


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد