اشک هــایم را به نخ می کشم
و تسبیحی می سازم هــزار دانه
تا بـا آن ذکــر
دلگیری ام از دنیـا را برایت بگویم...
آنقـــــدر دلـــم را شکسته انـــد . . .
کـــه تمام راه هــای منتهی بـــه دل خــراب شـده است . .
چندیست تــابـــلو زده ام . . .
کارگران مشغول کارنـــد ، آهسته بــرانید . . .
نـــه بـــرای دل شکسته ام . . .؛
بــــــرای شما کـه از زخـم دلـــم زخــم بـــر نــداریـــد . . .!
نـمی گــویــَـد بــیــا . . .
نـــمی گـــویــَـد بــاش . . .
نـــمی گـــویــَـد بــﮧ مــَـن حـــتی بـــرو راحـَـتــَـم بـــُـگـــذار . . .
می آیــَــد . . .
حــَـرفـــ هـــای عـــاشقانـﮧ هـایـم را مـی شـنـَــوَد . . .
اشـــکـــهایـَــم را می بـــینــَـد . . .
وَ بـــه راحـَــتی! مـی رَوَد!
من خط به خط باهات اومدم ولی تو یه خط در میون
خلاصه تو خیلی زود دفتر منو تموم کردی ولی من
هنو برای برگای خالی دفترت نقشه دارم .
کسی که یک بار رفته
اگر هم برگرده
یادت باشه که دیگه راهِ رفتن رو یاد گرفته. . .
صنـــــدوق صدقــــــات نیست دل مـــــــن...
کـــه گاهی سکه ای محــــــــــبت در آن بیاندازی
و پیش خدای دلـــــــــت فخـــــر بفروشی ...
که مستحـــــــقی را شــــــاد کرده ای
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
هـــــــــــمیشه در حالی که
یه عـالمه حرف بـیخ گلوت چسبیده
یه عـالمه اشک تــوی چشماته
یه عـالمه حــسرت توی دلـت تلنبار شده
باید بـگی : خـب… خـــــــــــــــــــدافظ
قوی ترین آدم جهان هم که باشی ...
وقت هایی هست که دستی باید لمس ات کند ...
تنی تن ات را داغ کند و لبی طعم لب ات را بچشد ...
مستقل ترین آدم جهان هم که باشی ...
وقت هایی هست که دلت پر میزند برای کسی که برسد ...
و بخواهد که آرام رانندگی کنی ...
و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی ...
مسافرترین آدم دنیا هم دست خطی می خواهد که بنویسد برایش :
" زود برگرد " ...
طاقت دوری ات را ندارم ع ش ق م
کسی نمیشنود اما
خداوندهم تنهاییش را فریــــــــــــــــــــــــــادمیزند
"قل هو الله احد"
نه امشب که هر شب که حالم خرابه
یه جزیرم که دورم یه دریا سرابه
من عادت نکردم به شبهای سردم
به اینکه نباشی نه عادت نکردم
قسم خورده بودم اگه از تو جداشدم
دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم
ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه که فکرت نباشم
نه دیروز و امروز و نه فردا همیشه.......................نمیشه!
حـقـیـقـت دارد !
کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی
تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه
بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت !
آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!!
زندگیم این روزها طعمی دارد همانند طعم ته خیار...
تا مثل ساحل بی قرارت باشند.....
یقین دارم روزی پروانه میشویم...
بگذار روزگار هر چه میخواهد پیله کند...
دلـتـنـگـی هــاگـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض ؛
گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد
گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد . .
دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا
جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .
احساس این روزای من شبیه آن قرآنی ست که سوخت و دم برنیاورد.
احساس این روزای من شبیه کلاغ داستان کودکی ام شده که هنوز به خانه اش نرسیده است.
احساس این روزای من شبیه انتظار باران از ابری سفید است.
شبیه فرار من از مرگ
شبیه آسمان خراش فقر
و شبیه حس بودن به جای هستن.
و شبیه گریه های جدایی قبل سلام آشنایی
و...
باز هم شب شد و تنهایی و دیدار سکوت
خیمه زد کنج دلم سایه ی دوار سکوت
روبرو عکس تو در قاب نگاهم پیداست
اشک در دیده و دل خسته ز تکرار سکوت
لحظه ی رفتن تو لحظه تنهایی من
لحظه ها باز غریبانه گرفتار سکوت
حرفهای دل ما گرچه صمیمانه نوشت
شاعری غمزده بر سایه ی دیوار سکوت…..
بـه خـــودم قــول می دهــم کـه فـ ـ ـ ـرامـ ـ ـوشـ ـ ـت کـــنم
وقـــتی صـــبــح می شـــــود تــو را کـه نـه…
ولــــــی
قـ ـ ـ ـ ـولم را فـــــــرامـــوش می کـــــــنم...!