-
کاش...
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 10:07
کاش میشد برای من باشی اما حیف که باید بخاطر خوشبختیت قید تو رو بزنم شاید تا حالام اگه اینقده تنها موندی بخاطر بهونه گرفتن من پیش خدا بوده همش حس میکنم تو این روزا نمیونم بی تو بگذرونم کاش از اول شروع میشد ماجرای من و تو اما مطمئنم بازم تو رو مثل همین روزا کم دارم کاش خدا همین نزدیکی من رو به تو یا خودش میرسوند خیلی...
-
اهل دل
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1392 10:09
سکوتم پر از فریاد و فریادم پر از سکوت پر از دردم و دنبال درمان هیاهویی در وجود دارم که بی نشانه هست من به دنبال نشانه در دنیای دیوانه گان به دنبال عقل هستم بی خبر از انکه انجا همه اهل دلند
-
خدایا!!!!!
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 16:50
خدایا اجازه هست ناصبوری کنم؟ به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام... از فریادهایی که در گلویم خفه ماند و میماند... از اشک هایی که شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ، در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . . آرزوی پــرواز...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 10:09
آنگاه که بغضهای تنهایی روی ساحلهای دورمی کوبند. تو مرا خواهی شنید حتی اگرگوش دریا از گریه های من پرشود.
-
خــــدایا..........
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 10:03
خــــدایا بــــاز کــــن..... نامــــه ء استعـفــــای مــــن اســــت! امضــــا کــــن.... کــــم آورده ام!!! زمینــــت مبــــارک خــــودت....!!!!
-
♥بی صدا رفتی♥
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 10:01
♥ بی صدا رفتی ♥ مسافر بی بدرقه من..!!!! اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم ، باز به غیرت چشمانم... ِ!!!!! آبی پشت سرت ریخت...
-
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 09:59
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟؟ بـگـذارسـخـت باشم و سـرد !!! بـاران کـه بـاریــد ... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه !!! خـورشـیـد کـه تـابـیـد ... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!! اشـک کـه آمـد ... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!! او کـه رفـت نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت !!!
-
غم
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 09:53
زندگی چه اتفاق غم انگیزی است... وقتی تنهاییت سالها از تو یزرگتر باشد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 09:52
سال ها کنار جاده ها نشستم و عابران برای پای پینه بسته ام کفش آوردند اما هیچ یک ندانستند که من محتاج همسفرم نه کفش...!!!
-
حواست هست خدا؟
دوشنبه 23 دیماه سال 1392 11:46
حواست هست خدا؟ صدای هق هق گریه هام … از گلویی میاد که تو گفتی از رگش به من نزدیکتری ! حواست هست خدا؟ … هر وقت صدای شکستن خودمو شنیدم …. گفتم باشه منم خدایی دارم… حواست هست خدا؟ از بچگی تا الان هر وقت زمین خوردم و به سختی پاشدم یه جمله شنیدم “غصه نخور خدا بزرگه” حواست هست خدا؟ حواست هست هر روز باهات درد دل میکنم؟ حواست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 دیماه سال 1392 11:08
بنده ای به خدا گفت: اگر سرنوشت مرا نوشته ای چرا دعا کنم؟ " خدا گفت شاید نوشته باشم هر چه دعا کند "
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 دیماه سال 1392 11:08
بنده ای به خدا گفت: اگر سرنوشت مرا نوشته ای چرا دعا کنم؟ " خدا گفت شاید نوشته باشم هر چه دعا کند "
-
.........
دوشنبه 23 دیماه سال 1392 10:59
زخم ها خوب میشوند اماخوب شدن با مثل روز اول شدن خیلی فرق داره...
-
کافی است
شنبه 14 دیماه سال 1392 11:28
کـآفی اسـت کـسـی اسمـم راصـدابـزنـد ... کمـی مـکث کنـد و بگـویـد : خـوبـی ؟ آن وقـت چیــزی نـمـی گـویـم ... فقــط از گریـه مـنـفجــر مـی شـوم !
-
کافی است
شنبه 14 دیماه سال 1392 11:28
کـآفی اسـت کـسـی اسمـم راصـدابـزنـد ... کمـی مـکث کنـد و بگـویـد : خـوبـی ؟ آن وقـت چیــزی نـمـی گـویـم ... فقــط از گریـه مـنـفجــر مـی شـوم !
-
بعضی ها....
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 09:41
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 09:39
هنگام بارش باران سرت را رو به آسمان نگیر ، من به بوسه های باران روی صورتت هم حسودی میکنم !
-
دل ببندم یا چمدان ببندم رفیق؟!!!
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 09:38
برای رفتن چمدان می بندند ، برای ماندن ، “دل” من کدام را ببندم که نه خیال رفتن دارم ، نه توان ماندن!!!
-
تنهاتر از باران
شنبه 7 دیماه سال 1392 12:19
زمانی شعر می گفتم برای غربت باران … ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران …
-
سرفه می کنم
شنبه 7 دیماه سال 1392 10:41
سرفه می کنم ، بیرون نمی پرد .. سکوت بدی در گلویم نشسته این روزها دلم که می گیرد نگرانت می شوم و می دانم اینهمه ابر را برای قشنگی گوشه ی آسمان نگذاشته اند…
-
تنهایی
شنبه 7 دیماه سال 1392 10:36
چه عاشقانه است این روزهای ابری چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق و من چه عاشقانه زیستن را دوست دارم عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم عاشقانه سرودن را دوست دارم عاشقانه نوشتن را دوست دارم عاشقانه اشک ریختن را... دفتر عاشقانه ی من پر از...
-
lمیعادگاه..
شنبه 7 دیماه سال 1392 10:25
از ایـن میعـادگــاه تکــراری خستـــه ام ! بیـا اینبـار جـای دیگـــری قـرار بگـذاریم بــــرای بــــــاهــم بـــــــودن جـــایی جــز خیـــــــــــــــــالم …!!
-
می بارد
یکشنبه 17 آذرماه سال 1392 16:30
باران می بارد… به حرمت کداممان, نمیدانم! من همین قدرمیدانم؛باران صدای پای اجابت است. خدا با همه جبروتش دارد ناز میخرد نیاز کن… مرا نیز دعا کن
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1392 17:05
خدایـــــــــــــا... آغوشت را امشب به من می בهـــــے ؟ برایِ گفتـــלּ چیزے نــבارم اما برایِ شنیدن حرفهاے تو گوش بسیار . . . می شود من بغض کنمـــ تو بگویــے : مگر خدایت نباشــבکه تو اینگونهــ بغض کنــے. . . می شوב من بگویم خدایا؟ تو بگویــــے: جانِ دل . . . می شود بیایــــے؟!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1392 17:04
خدایـــــــــــــا... آغوشت را امشب به من می בهـــــے ؟ برایِ گفتـــלּ چیزے نــבارم اما برایِ شنیدن حرفهاے تو گوش بسیار . . . می شود من بغض کنمـــ تو بگویــے : مگر خدایت نباشــבکه تو اینگونهــ بغض کنــے. . . می شوב من بگویم خدایا؟ تو بگویــــے: جانِ دل . . . می شود بیایــــے؟!!
-
دل تنگی
سهشنبه 12 آذرماه سال 1392 17:25
بعضی وقتهــآ.. از شدت دلتنگیــــ ، گریهــ کهــــ هیچ...!!! دلــ?ــَت می خــوآهــَد ؛ هــآی هــــآی بمیــــری...! ♫
-
انصراف عاشقی
یکشنبه 10 آذرماه سال 1392 10:12
شب از عشقت انصراف میدهم ! سخت است دوست داشتن تو خسته ام !!! می خواهم کمی استراحت کنم شاید فردا دوباره عاشقت شدم .
-
از شما دور شدن زار شدن هم دارد!!
یکشنبه 10 آذرماه سال 1392 10:05
تمام حرف مجنون یک کلام است! نفس بی یاد "لیلی ام " حرام است!
-
امشب دلم .......
یکشنبه 10 آذرماه سال 1392 09:50
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته از های وهوی دنیا امشب دلم گرفته یک سینه غرق مستی دارد هوای باران از این خراب رسوا امشب دلم گرفته امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته خون دل شکسته بر دیدگان نشسته باید شود هویدا امشب دلم گرفته ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو پرکن به جان مولا امشب دلم گرفته گفتی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1392 09:28
ن یــازی بـه انتــقام نیـست ! فـقط مـنتظر بـمان .. آنـها کـه آزارت مـی دهند .. سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند .. و اگـر بـخت مـدد کنـد .. خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!