-
به تو فکر می کنم...
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1392 09:31
به تو فکر می کنم همیشه به تو فکر می کنم. تو که در باران عصرهای گرسنه در من آتش افروخته ای. چیزی بگو قبل از اینکه زوزه های باد خوابم را پرپر کنند.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 15:57
بازار سنـگ فروش ها کـجـــاسـت؟ به دنبال ســـنــگی کـمـیـابـم! آیــا ســـنـگ صــبـور هــم مــی فــروشنـد؟
-
فیلم زندگی
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 12:04
می گویند موقع مرگ همهء زندگی مثل فیلم از جلوی چشم آدم رد می شود . به فیلم زندگی ام که فکر میکنم به مردن علاقه مند می شوم شاید آن موقع یک بار دیگر دیدمت!!
-
مرا ببخش...
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 12:01
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 11:57
نمی دانم آخر دلتنکی ها به کجا خواهد رسید !! دنیا پر شده از قاصدکهایی که راهشان راگم کرده اند نه می نوانی خبر دهی و نه خبری بگیری !!
-
کسی مثل تو را در قلبم نداشتم!
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 10:05
همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، همیشه دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، همیشه چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ، همیشه احساسی بود که مرا درک میکرد حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا...
-
...
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 11:36
این روزها تنم گرمی یک آغوش میخواهد با طعم عشق نه هوس! لبانم خیسی لبانی را میخواهد با طعم محبت نه شهوت! صورتم نوازش دستی را میخواهد با طعم ناز نه نیاز! تنی را میخواهم که روحم را ارضا کند نه جسمم را .....!!
-
خوبی؟
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 10:31
وقتــی کســی می گویــد خوبی؟ نگـــــو " مــ ـمـنـون نگـــــو "خوبـــ ــــم نگـــــو " بهتــــ ـــرم فقـــط یک جـــوری بگـــــو "مـــ ــرسی که طرف بدانــد سئـــوال احمقـــــ ــانه ای پرســـیده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 10:28
وشاید سال ها بعد . . . بی تفاوت از کنار هم بگذریم و . . . در دل بگوییم : . . . آن غریبه ! چقدر آشنای خاطراتم بود ! . . .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 10:13
تــرکـت کــرده؟ شب ها به یادش گریه میکنی؟! ناراحت نبــــاش..... یه روز تو تنها آرزوی زندگیش میشی!! این بدتـــــرین انتقامـــــه .........
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 10:08
خداوندا! دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان، یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 10:03
"زیر خودم خط کشیدم که مهم شوم...! فکر کردند غلط املایی ام... پاکم کردند"
-
خیالتـــ_ــ
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 17:49
تمام شد... این هم از "خیالت" بردار و برو... شاید باز بخواهی به کسی "هدیه اش" بدهی... سال دیگریست امسال !!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 17:21
× " مـــن...! فقط برای خودم هستم ___ خودِ خودمـــــــــ ـ ـ ـ نــــهـ زیبــــ ــایـــم و نـــ ـــهـ عــــروســکـی و نـــهـ محتــــــاج نگـــاهـــی...! بــرای تو که صورتــ ـــهای رنــگـــ ـــ شده را می پرستـــی ' نـــ ـــه سیرتــــــ آدمها را ، هیــــــچ ندارمــــــ... راهـــــ ـت را بگیر و برو............!...
-
من یک دخترم ...
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 15:43
من یک دختـــــــرم... بــــــــدان .."حــــــوای" کسی نـــــمی شــوم که به "هــــــوای"دیگری برود .. تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد ... روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته ... ... ... ارزان نمی فروشمش... دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 16:38
مـــ ـی شـ ـود کمـ ــی بــه یادمـ ــ باشی ؟ نـ ـه ! نمـ ـی خواهمــ ـ تمــ ـامــِ من شوی ! مـ ـی دانم ! کــ ــار داری ! سـ ـَرَت شــ ـلوغ است ! مـ ـی دانم ! اما اینکـ ــه موقع خـ ــواب ... روی تخـــتت ... چند ثانیه ... فقط لحـ ـظه ای بــه ذهــتنت خــ ـطور کند ... کــ ـه یکـ ــ جـ ـایی ... کـــ ـسی ... روی تخـ ــتش ......
-
اثبات
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 15:26
دلـَم ڪـَس ے را مےخواهـَـد ڪـﮧ هـَر شـَبـ بـﮧ مـَטּ بگویـَد / د وستــَــتــ دارَم / و هـَر روز آטּ را ثـــآبتــ ڪـنـَد..!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 16:37
دلم میگیرد… دلم برای دلم میگیرد برای غربت غریبانه اش،پذیرش بی چون و چرایش و سهم نه چندان عادلانه اش میگیرد و دلم برای غمهای دلم می گیرد … میخواهم دل داریش دهم آرام نمیگیرد،میخواهم ندیده اش بگیرم تحمل نمی آورد، گاه توبیخش میکنم از تمام گردشهای احساس محکومش میکنم و در قفس احساس محکوم به ماندن ، اما باز دلم برای دلم...
-
چرا زندگی هر روز تلختر میشه . . . . . ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ! ! ! ! !
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 09:45
نمیدوانم تقصر کشورم است یا انسانیت که سالهاست غریب است . . . ! ! ! چرا پسرا یه نقطه کوچیک از بدن دختر غریبه که بیرون امده رو از دور میبینن ولی پیرزنی که به کمک نیاز داره رو نمیبیننو خیلی راحت از کنارش رد میشن - چرا فکر میکنن اگه ابروهاشونو وردارن خوشگلتر میشن و بیشتر به چشم میان ولی غافل از خار شدن خودشونن - چرا به...
-
شاید...
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 09:42
مــــرا آویــزان کنیــــد... ســــــر و تــــه...! شاید فکــرش از سـرم بیفتـــد...!!!
-
طنـــینِ ِ صــــدآیِ تـــو...
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 10:46
گـــآهی هــَوس مـــــیکنم شمــــآره ات رآ بگـــیرَمُ دوبـــــآره تپـــــیدنِ ایــ ن قــــلبِ لعنـــتی رآ احــــسآس کنم خـــیلی وقــت است دیگـــر هیــچ چــیز آن رآ نمی لرزآنَــــد! جــُز شـوقِ دوبــــآره شــنیدنِ طنـــینِ ِ صــــدآیِ تـــو. ..! ♥♥♥
-
کاش
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 11:17
تنها نشسته ام و به افقی تکراری خیره مانده ام خاطرات گذشته آرام آرام جلو می آیند و از نظرم عبور می کنند از روزگار خسته ام، از بهار خسته ام ، از تنهائی خسته ام کاش دلم اینقدر دلتنگ نبود . . . .
-
تناقض
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 11:16
دلـم گـرفته است ... نه اینـکه کسی کاری کرده باشد نه ... من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد.. دلم گرفتـه است که آنچه هستم را نمی فهمند ... و آنچه هستند را میپذیرم ... و دنیـا هم به رویش نمی آورد این تنـاقض را ...
-
فاتحه
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 11:13
بر تمام قبر های این شهر بوسه بزن شاید به یاد بیاوری کجا مرا جا گذاشتی… من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام صدای کلاغها را می شنوی؟ دارند برایم فاتحه می خوانند…..!!
-
درددل
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 16:26
عادت نــــدارم درد دلم را ، به همـــه کس بگویم ..! ! ! پس خاکـــش میکنم زیر چهره ی خنــــدانم... ، تا همـــــه فکر کنند نه دردی دارم و نه قلبــــــــــی ...
-
بیخیال
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 16:08
تمام نیمکتهای پارک دو نفره اند بی خیال... به درخت تکیه میدهم...
-
یـــادگــــاری هــا
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 15:12
آدم خـــودشـــم بـــخواد فـــراموش کـــنه یـــادگــــاری هــا و خــاطــره ها نمــــیذارن ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 15:09
همه چیز زود شروع شد عاشقی دلتنگی رفتن تو … اما نمیدانم چرا تمام نمیشود ؟ عشق تو در من . .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 15:22
گریه ی آخر شب هایم … انگار کافی نبوده … این روز ها … اول صبح ها هم … گریه می کنم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1391 10:08
***************************** آیـــــنه...!!! با تـــو ام . . . محــــض رضای خـــدا برای یــــکبار هم شـــده به جـــای چشمـــهایم دلـــم را نشان بـــده تـــا بدانــــند ... دیـــوار دلـــم آنقــــدرها هم که فـــکر میــــکنند کـــوتاه نیــــست . گاهـــی زیـــادی کـــوتاه می آیم ************ بهم میگن شاد بنویس یاد اوون...