!..ســــال هــــا از تــو بــــزرگــــتـــر بـــاشـــد
گمـــــــــان می کـــــردم وقتــــــــی نبــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــاشم
دلـــــت می گیــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــرد
1 روز
1 ماه
1 سال
از رفتنــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــم می گذرد . . .
چه خیـــــال ِ بیهوده ایـــــــ
وقــــتی دلت با دیگریســــــــت ...
همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی
وقتـــی بغــــض میکـــُنی
وقتـــی دآغونــــی
وقــــتی دلــِت شکــــستـ ه
دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ
انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :
"بیخـــیال"
از زندگـــــی کسی حذف شدم ؛
کــــه برای داشتنش
خیلی ها را
از زندگــــــی ام حذف کرده بودمــــــــ . . . . . . .
دلم برای دلم می سوزد...بیگناه و بی خبر مدام میشکند از دست سرکشی هایم!
خدایا کاش یک عکس از خودت به من میدادی...
حداقل وقتی دلتنگم ...وقتی از نفس تا قدم مرداب گونه ام....وقتی به آدمت سجده میکنم و به تو که می رسم پاهایم درد میکند.. به تو نگاه میکردم بدون نگاه سنگین هر روزت!
این عشق را که آفریدی خودت هم چشیدیش؟! می دانی دمار در می آورد؟
می دانی کافر میکند؟
بیا و از من بگذر ..آدم و حوا ندارد...من از خاک فراتر نمی روم!!
من این روزها تب دارم ..خیس میشود کف پاهایم ..لیز میخورم مدام
بهانه میگیرم تو را ...
مـــ ــن را بـبـیـــــــن ...!
هـمـچـنـــان ایستــــــــاده اَم ...آن دختــ ـری کــــه فـکــــــر مـی کــــــردی ,مـی شکنـــــــد بــــــی تــــــــو ...مــی شکـــــند امثالـــ ــی مثـــــــل " تـــ ـــــو را
دیگر نخواهم گفت :
آدم ها یا به عشقشان می رسند یا نمی رسند
می دانی چه می گویم ؟
خواهم گفت : آدم ها به لیاقتشان می رسند و این برای تو بهتر است
چون به لیاقتت رسیدی!
من نیز به لیاقتم خواهم رسید...
سکـــــــــــوت می کنـــــم . . .
نه اینـــــــــــــــکه دردی نیسـت . . .
گلویی نمــــــــانده برای فــــــــــریـــــاد . . .
گاهی پای کسی میمانی ....
که نه دیدی اش .... نه میشناسی اش .......
فقط حسش کرده ای .... تجمسمش کرده ای ...
پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی پیج مجازی اش ...
که هر روز میخوانی و در جوابش میگویی ....
کاش خدا من رو برگردونه به روزاییکه رنگ صفحه ی دلم آبی آبی بود
خیلی خیلی
خستم
از روزهایی که
مجبورم به نبودنش
عادت کنم
عقل میپذیره اما دل کتمان میکنه.....
گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!
به رفتن که فکر می کنی
اتفاقی می افتد که منصرف می شوی...
میخواهی بمانی،
رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی!
این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است..
این روزهــا به تـــو ....
نــه !
بـه حـیف شـدن همـه روزگـارم کـه در انتظـارت سپـری شــد ...
" فکـر مـیکنـم ... "
از لیــوانهــا،
بــه لیــوان شکستــه، فکــر مــیکنــی!
از آدمهــا،
بــه کســی کــه از دســت دادهای،
بــه کســی کــه بــدســت نیــاوردهای!
همیشــه،
چیــزی کــه نیســت،
بهتــر اســت . . .
یا علی
التماس دعا
نه صبر جواب می دهد...
نه سکوت در انتظار صدا...
نه خواب جواب می دهد...
نه بیداری تا خود فردا...
گاهی...
بهتر است...
کوله بارت را زمین بگذاری...
و سبک بار تر...
سبک بال تر...
پرواز کنی...
می دانی...
"تو" برای دوش من...
زیادی سنگین بودی...
گذاشتمت سر راه...
تا دوش دیگری را زخمی کنی...
سهم من،
پرواز است...
من نمی توانم...
یعنی نمی توانستم...
بیش از این...
زمین گیر احساس تو باشم...
تویی که،از جسمی بی جان هم...
برای من کمتر جان داشتی...
اگر قرار بود...
من دل حراج کنم،
تو هیچ خرج نکنی...
همان بهتر که این سودا تمام شود...
می دانی...
درست است ، وقتی حکم،"دل" باشد...
با هیچ نمی توان بریدش...
پس باختم...
اما...
باختن سهم من نیست...
منی که از،
تمام پروانه های جهان "دل" بردم...
برو و خیالت راحت...
که پشت سر تو،
حتی اشک هم نمی ریزم...
کاسه ی آب که جای خود دارد...
دیگر نمی خواهم برگردی...
ما را به خیر و تو را به سلامت...
خدانگهدارت...
صدای آب می آید
مگر در نهر تنهایی چه می شویند ؟
لباس لحظه ها پاک است
چه می خواهیم
بخار فصل , گرد واژه های ماست
دهان, گلخانه فکر است
سفرهایی تو را در کوچه هاشان خواب می بینند
ترا در قریه های دور مرغانی بهم تبریک می گویند
قبر های