ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

برای تو...

برای تــــــو

برای چشم هایــت

برای مـــن

برای درد هایـــم

برای ما

برای این همه تنـــهایی

ای کــــاش خدا کاری کـــند…



دلنوشته ای برای تکسوار عشق...


تک سوار عشق!

یک روز می آیی روزی که درقحطی عدالت و مردانگی باران قسط

داد ومروت را برقلب تشنه زمین می باری می دانم که آنروز خیلی

نزدیک است تراحس می کنم و عاشقانه دوستت دارم حقیقتی است این که تو

برای عاشقی بهترینی ...

اگر آنروز باشم بیقراری هایم پایان می یابد چون می توانم خاک

راهت وغبارعبورت را التیام بخش دل منتظرم سازم .........

تلخ است ....

تـلــخ است
فرداهایی را می گویـم
که قرار است
از تـو که تمام دنیـای منــــے
برای دلـــــم
یک انـسـان مـعـمـولـی بسـازم

روزت مبارک!!!

اگر نهایت دوست داشتن در قطره ی باران است

من دریا را تقدیمت میکنم

روز مرد مبارک ...

نگاه می کنی؟

تنهــا ندیده ای؟

به من نخنـــد…

من هم روزگاری عزیــــز دل کسی بودم…

نفس می کشم

تا به جای مرده ها

خاکم نکنند

اینگونه است حال من

چیزی نپرس

 

آهای . . . لیلی
به قصه ی خودت برگرد !
اینجا
مجنون به همه ی لیلی ها "محرم" است

شاید...

از آینه ام بپرس 




      از شانه ام




      از بالش ام




      و از آن چراغ خواب غمگین بپرس




      که شب و روز چند بار




      مهربانیت انار دلم را می فشارد

 



      و شیرآبه ی عشق سرخ ات




      گناهم را رنگ آمیزی می کند!؟




      و چند بار

 



      جمله ی (( جانم دوستت دارم ))




      بی صدا لب هایم را تکان می دهد!؟







آرام شده ام
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگ هایش را
باد برده باشد!

مــمــنـــون کــه نمــپـُـرسے:


حالـتـــــ چــطـــور استـــــ؟؟؟


تـــا مجبــــور نشـــوم...


دروغ بــگــویــَـم کـــه خـــوبــم
!!! 


عشق

۩ஜ به من عشق تعارف نکنید

قبلا صرف شده ! 


سیگارم را بدهید خاطراتم را دود کنم ஜ۩

لیلی

لیلی گفت:بس است...دیگر بس است و از قصه بیرون آمد.
 
مجنون دور خودش می چرخید؛لیلی را نمی دید.
رفتنش را هم...
 
لیلی گفت:کاش مجنون این همه خودخواه نبود؛کاش من را هم میدید.
 
خدا گفت:لیلی بمان.قصه ی بی لیلی را کسی نمی خواهد. 
 
لیلی گفت:این قصه نیست.پایان ندارد.حکایت است.حکایت چرخیدن. 
 
خداگفت:مثل حکایت زمین...مثل حکایت ماه... لیلی!!!بچرخ! 
 
لیلی گفت کاش مجنون چرخیدنم را تماشا می کرد.
 
مثل زمین که چرخیدن ماه را می بیند.
 
خدا گفت چرخیدنت را من می بینم.
 
لیلی چرخید و چرخید. . . دور ؛دور ِ لیلی ست.
 
لیلی میگردد و قصه اش دایره است. هزار نقطه ی دَوار
.
دیگر نه نقطه و نه لیلی. لیلی ؛بگـــرد! تنهــــا حکایت دایره باقیست.ـ.

دوری

پنجره ها کلافه اند از


سنگینی  نگاه منتظرم...


اگر نمی آیی


اینقدر پنجره ها را زجــــر ندهم


چشم هایم به جهنم...!!!

ایرادی نداره

ایـرآבے نَـבآرב...

ایـטּ شـَبهـآ کـﮧ مَـטּ...

تُــو رآ آه مـیـکـشَـم ...

تـُــــــو !!!

בر آغـوش ِ בیگـرے نَـفَـس ِ عَـمـیـق بکِـش...

تـآ دیـوآنـﮧ تَـرَش کـُـنے !!!


خنده ام می گیرد!

در دلم آرزوی آمدنت می میرد،
رفته ای اینک، امّا، آیا بــــــاز می گردی؟!
چه تمنای محالی دارم ....
خنده ام می گیرد!


با یـــــــاد تو زندگی کردن 


چه کم خرج است... 


نه خــــــواب میخواهد ... 


نه خـــــوراک... !!!!!

آبی تر از آنی هستم ک بی رنگ بمیــرم

از شیشه نیستم ک باسنگ بمیــرم

تقصیر کسی نیست ک این گونهـ غریــبم

شاید خواست خدا بود ک دلتنگ بمیــرم.....


www.parsnaz.ir  عکس های احساسی و عاشقانه


مرگ تحمیلی

این بشر دروغگو روی سنگ قبرم مشتی خرافات مینویسد

اما حرفی نمیزند از بغض هایم

از هق هق های ساکتم

از قاتل خوشی هایم

میخواستم سنگ قبرم را وارونه کنم

 و هر چه میخواهم بنویسم

روحم گفت این حرفا برای تو تمام شد

برو بخواب...

نه چتـــری با خــود داشتی

 

عاشقت شدم...

 

از کـُجــــا باید مـی دانستـم مـُســـــافـــــری...؟!؟  

نه چمـــدانــی!

 

فکرکنم دیگه مرده ام من....

فکر کنم که مرده ام من

موهایم دیگر بلند نمی شود

پلکهایم نمی پرد

قلبم تیر نمی کشد

دلم شور نمی زند

دست فروش

دلـــــ ـــــم که گرفته باشد

 

باصدای دستفروش دوره گرد هم گـــ ــــــ ــریه میکنم

 

چه رسد به مـــــ ـــــرور خاطرات باهم بودنمان

 

تو بگو

چه مخــــ ــــ ــدری بود

در بــــــــ ــــــودنت

که این همــ ــه

نبودنت را درد میکشم...

 

تنها ترین تنها

فریادها مرده اند سکوت جاریست
 
تنهایی حاکم سرزمین بی کسی است!
 
میگویند خدا تنهاست!
 
اما ما که خدا نیستیم!!
 
چرا از همه تنهاتریم!!!
 
 

نمی خواستم

نمی خواستم نبودنت

  از شمارش انگشتانم بیشتر شود

  اما این روزها

  کاری از دستانم بر نمی آید...! 

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون

ناچار

گاهی کلام

در وصف واقعیت ما کم می‌آورد

نــاچـار

این سه نقطه و دیگر هیچ...

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون

اختیار با توست

برای به دست آوردنت نمی جنگم
به تکدی قلبت هم نمی آیم
دوســتــت دارم
فــارغ از داشـتنت

دلتنگی

 

دل اگر بســــــتی ،

                محـــــــکم نبند!

                      مراقب باش گره کور نزنی...!



                                    او میـــــــــــــــــــــــرود!
 
                                        آنوقت تو میمانی و یک گره کور...!!!
 

مهـــم نیسـت خســـته ام ...

 مهـــم اینــــه کــه بــاد ، بــارون ، آسمـــون مــال منـــه

 مهـــم نیســت کــه غمگــــینم...

 مهــــم اینـــه کــه الان پـر از تجـــربه ام

 مهــــم نیســت یـه دونـه غصـــه دارم...

 مهـــم اینـــه یـه عالمـــه بهـــانه دارم واســه خنـدیـدن

 مهــــم نیســت دلـــم شکســته...

 مهــــم اینـــه خدا درون دلهــای شکسته اســت

 مهــــم نیســت شکســــــتـم...

 مهـــم اینـــه کـه حـــالا آمــاده ی موفقیـــتم

جمعه

کاش هر روز جمعه بود و
دلتنگیهایم را

گردن غروبش مى انداختم