داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم …
از میان این همه “بود”من در آرزوی یکی ام که ” نبود “
سکـــــــــــوت می کنـــــم . . .
نه اینـــــــــــــــکه دردی نیسـت . . .
گلویی نمــــــــانده برای فــــــــــریـــــاد. . .
این بار که آمدی
دستانت را روی قلبم بگذار
تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد
میلـــرزد
چه سخت است از صبر گفتن و دلجویی دادن وقتی که لحظه هایت همیشه با درد آمیخته شده است.
چه سخت است امید بستن به فرداهای دور از انتظار وقتی که تنها، درد مرهم زخم هایت باشد.
میدانم چقدر سخت است وقتی صبرت را به ازای روزها تحمل رنج از دست می دهی و میدانم چه سخت است وقتی ناله های لحظه های تنهاییت را با شانه های بی کسی شب تقسیم می کنی تا حرمت اشک های پاکت را مقابل هر کس نشکنی.
آری، چه سخت است موعظه وقتی که هیچکس دردت را نمی فهمد و هیچکس نمی تواند تسکین دهنده دل خرابت باشد...
نمی دانم چه باید گفت
ولی
تا می توانی گریه کن، شاید دنیا شرمش بگیرد.............
شب که مــــی خـــواهَم بخــــوابم..
بـا خودم اتمـــــــام حُجــَــت مــی کنم...
که دیگــــــر نه اشکــی از چشمـانم فـــرو آیــد...
و نه نگاه هـــــــایم خیس آب شونـــد...
امـّـا صُبــح که بـــلنـــد مــی شوم...
مــی بینم که بالِــشَم خیس خیس است !!!
تمام شد
تمامش کردی
تو!
دیگر نیازمندت نیستم
خودم تنها زیر باران خواهم رفت
بدون یادت
خسته ام ، خسته ام کردی
انقدر که دیگر در فکرم جا نمی شوی
(قلبم ؟؟!)
انقدر خسته،
کــــــــــــه . . . . . .
پر از حرفم اما فقط
سکوت می کنم
به دلتنگی هایمـــ دست نزن
می شکند بغضــمـــــ یک وقت !!
آنگاه غرقـــــ می شوی
در سیلابـــــ اشکهایی که
بهانه ی روانــــــ شدنش هستی !! . . .
نمی دانم
امشب چه مرگم است!
هی آیه های اشتیاق یوسف را
میخوانم و
بلند می گریم!!!
نمی دانم
امشب چه مرگم است!
هی سوره ی تبسم یوسف را...
وعــشق
هنوزعشق
زیباترین گناه کبیره است...
سهم من از دنیا چیه؟
سهم من...
سهم من ازدنیا یه آســـــــــــــــمونه
که اونم باانداختن یه پرده ازم گرفته میشه
وقتی قلبهایمان کوچکتر از غصههایمان میشود ،
وقتی نمیتوانیم اشکهایمان را پشت پلکهایمان مخفی کنیم
و بغضهایمان پشت سر هم میشکند ،
وقتی احساس میکنیم
بدبختیها بیشتر از سهممان است
و رنجها بیشتر از صبرمان ؛
وقتی امیدها ته میکشدو انتظارها به سر نمیرسد ...
وقتی طاقتمان تمام میشود
و تحملمان هیچ ...
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-
ادامه مطلب ...تنهایم...
اما دلتنگ آغوشی نیستم ...
خسته ام ...
ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم ...
چشمهایم تر هستند و قرمز ...
ولی رازی ندارم ...
چون مدت هاست ...
دیگر کسی را "خیلی" دوست ندارم !!!
روزی خواهد رســــــــید....
که دیگـــــــــر....
نه صدایم را بشنــــــــوی...
نه نگــــــــاهم را ببنی...
نه وجودم را حس کنـــــــــی....
...
و میشویی...با اشکت....
سنگ قبر خاک گرفته ی مرا.....
....
و ان لحظه است...که معنی تمام حرف های گفته و نگفته ام را میفهمی
ولی....من ...دیگر ...نیستم....
حســـادت می کنم به تو ... !
کـــه آسان ..
که آســـــــــــوده ..
فراموش میکنــــــــی اما .. ...
فرامــــــــــوش نمــــــــــی شوی ... !
امشب دلم با حال عجیبی فریاد دلتنگی زد
دلیلش را خودم هم نمی دانم اما دلتنگی ، امشب بیداد می کند
شاید همه ی مردم شهر در عشق بازی عشق خود غوطه ورند و دله من یکه و تنها دلتنگ هیچ شده است
چه می دانم هرچه هست ، دلم می تپد اما تنگ
حاله غریبی ست می دانی ، عادت به تنهایی ، عادت به سکوت ...
یاد دارم ، قبل تر ها برای تمام عادت های امروزم سخت گریسته بودم و اما
امروز چه آرام با فریاد های دیروزم عجین و هم خون شده ام
حتم دارم دلتنگی لمروزم هم عادت فردایم خواهد شد ... .
... کاش کسی جای هیچ دلتنگی ام را می گرفت ...
کسی را که خیلی دوست داری، زود از دست می دهی
بی آنکه خوب نگاهش کنی.
بی آنکه او را در آغوش بگیری .
بی آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی،
بی آنکه همه لبخندهایت را به
او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا،
بال میگیرد و دور می شود ،
و تو خیال میکردی تا آخر دنیا می تونی
هر روز طلوع آفتاب را با او تماشا کنی .
سکوت میکنم..
چون وصف حال پریشانم
در هیچ واژه ای
نمی گنجد
هیچ نمی گویم
تو هم هیچ نگو
چون این روزها می شکنمبه آسانی سکوت
مدت هاست دلم احساس سنگینی میکند
مدت هاست یاد گرفته ام گریه نکنم
مدت هاست دلم نتوانسته خودش را سبک کند
مدت هاست کسی در عمق قلبم لانه ندارد
مدت هاست تمام باورم این است که هر چه بود
تمام شد
چه خوب چه بد نسیمی بود که وزید و رفت
مدت هاست دلتنگ بارانم
مدت هاست عاشقی را از یاد برده ام
مدت هاست یاد گرفته ام بگویم,بنویسم
خوبم تا بقیه بشنوند و بخوانند و باور کنند خوبم
نمی دانم که مدت هاست چرا اینگونه شده ام
دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم
بگه : نرو !
کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم بگه :
صبرکن منم باهات بیام
تنها نرو... !
روزی اگر نبودم،
تنها آرزوی ساده ام این است;
زیرلب بگویى:
“یادش بخیر”
میـــــــان مانـــــدن و نمانـــــدن
فاصـــــــــله تنها یک حرفــــــ ساده بود
از قــــــول من
به بــــــاران بی امان بگو :
دل اگــــــر دل باشد ،
آبـــــــ از آسیابــــــ علاقــــــــه اش نــــمی افتــــــد.
داشتَنَتــــ را آرزو میکنَمـ....
زن
جوری عاشقت میشه
که حس میکنی هیچوقت از پیشت نمیره...
ولی وقتی که میشکنه
جوری میره
که حس میکنی هیچوقت عاشقت نبوده...