صادقانه...
مــن از تــــکرار ِ نـــام ِ تــو
در قـــلـــب ِ خــویــــش
هـــزار شــــــعر
میسازم
تــو
بـه ایـــن دســت سازه هـــای ِ مــن
نخـند
بی تفاوت مگذر
صادقانه
بـــــاور کــــن
مــن از تــــکرار ِ نـــام ِ تــو
در قـــلـــب ِ خــویــــش
هـــزار شــــــعر
میسازم
تــو
بـه ایـــن دســت سازه هـــای ِ مــن
نخـند
بی تفاوت مگذر
راستے פֿـבا !
בلم هواے בیروز را ڪرבہ
هواے روزهاے ڪوבڪے را ،
בلم میخواهـב مثل בیروز قاصـבڪے برבارم ،
آرزوهایم را بـہ בستش بسپارم تا براے تو بیاورב .
בلم میخواهـב בفتر مشقم را باز ڪنم و בوبارہ تمریـטּ ڪنم
الفباے زنـבگے را
میخواهم פֿـط פֿـطے ڪنم . . .
تمام آטּ روزهایے ڪـہ בل شڪستم و בلم را شڪستنـב .
בلم میخواهـב ایـטּ بار اگر معلم گفت בر בفتر نقاشے تاטּ
هر چـہ میخواهیـב بڪشیـב ،
ایـטּ بار تنها و تنها نرבبانے بڪشم بـہ ωـوے تو
בلم میخواهـב ایـטּ بار اگر گلے را בیـבم
آטּ را نچینم !
בلم میخواهـב . . .
مے شوב باز هم ڪوבڪ شـב ؟؟
راستے פֿـבا !
בلم ؋رבا هواے امروز را مے ڪنـב ؟؟؟
و یکی یکی از خدا بخواه
خدا یادش نمیره اما تو یادت میره که
چیزی که امروز داری آرزوی دیروزت بود
تولد تنها عشقمو تبریک میگم....
عـــزیــــزتــــریــــنـــم
تولد تو آغازيست براي يك دنيا مهربوني
تولد تو همه خوبيهاست
تولد تمام زيباييهــــــــــــاي زندگي
عزیزم ... تنها عشقم ... با همه ی وجودم دوست دارم ...
باهات میام نفس نفس / تو آسمون ، توی قفس
از اولش تا آخرش / دوستت دارم ، همین و بس
هزاران بار خدا را شکر که چنین روزی را آفرید
بهانه ی زندگیم تولدت مبارک
تولد تو آغازيست براي يك دنيا مهربوني
تولد تو تولد همه خوبيهاست
تولد تمام زيباييهــــــــــــاي زندگي
امروز روز تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوست
امروز برايت زيباترين گلهاي دنيا را خواهم آورد هر چند تو مهربانتر از همه آنهايي
هميشه به قداست چشمهاي تو ايمان دارم چه كسي چشمهاي تو را رنگ كرده است
وقت ديگر گيتي تواند چون تويي را بزايد ؟
فرشته اي فقط در قالب يك انسان !
فقط ساده مي توانم بگويم
دوســـــــتـــــت دارم
خدا هست ، دگر غصه چرا؟ آروز دارم : خورشید رهایت نکند
غم صدایت نکند
ظلمت شام سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند.
قشنگ ترین صدای زندگی ، تپش قلب توست
با شکوه ترین روز دنیا ، تولد توست
پس برای من بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم
عزیزم ، نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمان
و صدایت آرام تر از نسیم بهار
تولد آسمانیت مبارک
به قلبم خوش اومدی عشقم.........
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم
از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم
من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون
چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون
به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم
هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم
تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم
اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم
کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش
بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش
با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک
با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک
عاشق تو یه قلب بی قرار و کوچک
فقط می خوان بهت بگن : . . .
تــــولــــدت مــــبــــــارکـــــــ
ســــــــــخت است...
سخت است درک کردن دخـــــــــتری
که غـــــم هایــــــش را خودش میـــــداند و دلش ...
که همه تنـــــــــــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســـــــــــــــرت میـــــخورند بـــخاطر شاد بودنـــــــــــش ...
بخاطر خنده هایـــــــــــــــــــش .....
و هیـــــــــــــــــــــچکس جز همان دختــــــــــر
نمیـــــداند چقدر تنهاســـــــت ...
که چقدر میــــــــــــــــــترسد ...
از باخـــــــــــــــــتن ...
از اعتــــــــــــــــمادِ بی حاصلش ...
از یـــــــــــــــــــــخ زدن احساس و قلبـــــــــــــــــش ...
از زندگـــــــــــــــــــــــی ...
کاش ...
فقط یک نفر بود
که وقتی بغض میکردم ،
بغلم میکرد و میگفت گریه کنی
میکشمتا …
بنظر من آدم باید یکیو داشته باشه که وقتی نگاش میکنه دلش یه جوری بشه ♥ (ˆ⌣ˆ)
چارلـــی چاپلــــــین به دخـــترش نوشت:
تاوقتی قلب عریــان کسی روندیدی بدنت روعریــان نکن
هرگزچشماتــــوبرای کسی که معنی نگاهت رونمی فهمدگریــان مــکن.
قلبــــــتوخالی نگه دارواگه روزی خواستی کسی رودرقلبت جا دهی سعی کن فقط یه نفرباشه
وبه اوبگو:توروکمترازخــــــداوبیشــــترازخودم دوســــت دارم
زیرابه خدا اعتـــــقاد وبه تو نیــــــازدارم.
چقدر زیبا می گفت متــــرسگ
وقتی نمی تــــوان رفت
همین یک پـــــــا هم اضافی ست .......
برای من دوست داشتن آخریــــن دلیل دانایی است
اما هـــــوا همیشه آفتابی نیست
عشق همیشه علامت رستــــــگاری نیست
و من گاهی اوقات مجبـــــــورم به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
چقدر خیـــــالش آسوده است
چقدر تحمل سکوتش طولانــــــی ست
فقط باش !
همین که هستی کافیست .
دور از من
بدون من
چه فرقی میکند ؟؟؟
گل می خری !خوب است
برای من نیست ؟
نباشد!!!
همین که رختمان زیر یک آ فتاب خشک می شود ، کافیست !
دلخوشم به این حماقت شیرین ...
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام میکرد چی گفت؟؟؟؟
جایی که میری مردمی داره که میشکننت!!!
نکنه غصه بخوریــــا!!!!
من همه جا باهاتم تو تنها نیستی...
تو کوله بارت عشق میذارم,که بگـــذری...
قلب میذارم که جا بدی...
اشک میدم که همراهیت کنه...
و مرگ میدم که بدونی بر میگـــردی پیش خودم!!!
پس هیچوقت غصه نـــخور!!!
همیشه که نه ،
ولی گاهـــــــی
میان بودن و خواستن فاصلهـست ...
وقت هایی هست
که کسی را با تمام وجود می خواهی
حتی به خاطرش نفس میکشی
زندگی میکنی
دنیا برایت زیبا می شود اما
بودنت در کنارش جایز نیست
و این خواستن
همان آرزو...
و یا شاید رویایی اشتباهـست
چون
" او " مال تو نیست ...
از آدمها بت نسازید ...این خیانت است
...هم به خودتان ...هم به خودشان ...
خدایی می شوند ...که خدایی کردن نمی دانند...
و شما در آخر می شوید سر تا پای کافر خدای خود ساخته ...
یک رابطه
به معنای تلفن صحبت کردن . . .قرار گذاشتن . . .
بوسیدن و یا . . . . نیست .
به معنای اینه که به طرفت آرامش بدی . . . آرامش . . .
اینو بفهم . . .
تو یک رابطه
عاشق کسی باش...
که تنش بوی بی کسی بدهد...
نه بوی هر کسی ....
خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ...
به كسی توجه نمی كنه ...
از كسی خجالت نمی كشه ...
می باره و می باره و ...
اینقدر می باره تا آبی شه ...
آفتابی شه ...!!!
کاش ...
کاش می شد مثل آسمون بود ...
كاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تابالاخره آفتابی
شی ...
بعدش هم انگار نه انگار كه بارشی بوده.......
هــــــــر شــــب خــوشبختـــــیت را دعــــا مـــی کنــــم
براي شادي روحش صلوات...
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
مادرم آخرین لحظه دیدار تو
آخرین لحظه عمر من بود
مادرم آخرین حرفهای تو
آخرین لالایه های من بود
مادرم آخرین اشک های تو
آخرین گریه های من بود
مادرم آخرین مهربانی تو
آخرین مهربانی دنیای من بود
به یاد مادرم
چقدر سخته بخوای نبودن کسی رو باور کنی که میتونست باشه اما تقدیر نذاشت
این زمستان بی مادروبرف این شبها که اناری به خانه نیست
این یلدای بی باران دانه های خاطره را دان میکنم تخمه ی
کین می شکنم ونقاشی یک هندوانه ی قهوه خانه ای را به
یاد آن سالهای پر نخود وکشمش به دیوار دلم می آویزم
خشکیده باری از آرزو که خشکبار این شبهای من است
به سفره ی یادم می چینم وبا صدای پیرترازپارگلنار میخوانم
وهزار ویک شب چشم تو رامرور میکنم یلدای امسال
نیز تو نیستی مادر ویلدا دیگر برای من تنها یک شب از
شبهای سرد سال نیست از همان گاهی که سیاهی بختم
طولانی ترین شب خوشبختی من است تمام شبهای من
یلداست . مادر بدجوری دلم هوات رو کرده امسال هم
شب یلدا میام سر مزارت باهم یلدا رو جشن میگیریم
به جای دونه های انار اشک چشمم رو میارم دلم تنگته مادر
پروردگارا
پناهم باش تا مظلوم روزگار نباشم !
رهایم نکن تا اسیر دست روزگار نگردم !
یاورم باش تا محتاج روزگار نباشم !
بال و پرم باش تا که مصلوب این روزگار نگردم !
همدمم باش تا که تنهای روزگار نباشم !
کنارم بمان تا که بی کس روزگار نگردم !
مهربانم بمان تا به دنبال روزگار نامهربان نباشم !
عاشقم بمان تا عاشق این روزگار پست و بی حیا نگردم !
و خدایم باش تا بنده این روزگار نباشم !