ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

میدانی..؟؟


http://axgig.com/images/16340994760829820210.jpg

ایــــن روزهــــا...

بـــــــدون تـــــــو...

فقـــــط میــــــگذرد...

اهای اهالی زمین تعطیل شد همه بدانید!!!!!

بدانید که دیگر شعبه دیگری ندارد !!!!!!

کیست که ارزشش را بداند!!!!!!!

اهای اهالی زمین یک عاشق مرد...!!!!!!!!!!!!!!

از لحظه مرگ او فروشگاه عشق تعطیل شد و معلوم شد دیگر عشق در روی زمین جایی ندارد و زمین فقط جای خیانت.دورویی. سنگدلی  و.... است .

عاشق در زمین مُرد بدانید او غریب مُرد انگار آخرین نفر از گونه عاشق ها بود !!!!!!!!!!!

حال زمین سیاه است کسی قلب در سینه ندارد  !!!!!!!!!

هشدار !!!!هشدار  !!!!!!!!!هشدار !!!!!!!!!

دیگر از هشدار نیز گذشت عاشق کشی رسم این زمین خاکی است .

خدایا کمکمان کن  پیامبری برای ما نازل کن ....

که عشق را برای زمین بیاورد دیگر تحمل نداریم  ....

دیگر دل تاب نوشتن ندارد  اشک جاریست  و زندگی بیرحم ...

   

برای تو...

برای تــــــو

برای چشم هایــت

برای مـــن

برای درد هایـــم

برای ما

برای این همه تنـــهایی

ای کــــاش خدا کاری کـــند…



دلنوشته ای برای تکسوار عشق...


تک سوار عشق!

یک روز می آیی روزی که درقحطی عدالت و مردانگی باران قسط

داد ومروت را برقلب تشنه زمین می باری می دانم که آنروز خیلی

نزدیک است تراحس می کنم و عاشقانه دوستت دارم حقیقتی است این که تو

برای عاشقی بهترینی ...

اگر آنروز باشم بیقراری هایم پایان می یابد چون می توانم خاک

راهت وغبارعبورت را التیام بخش دل منتظرم سازم .........

تلخ است ....

تـلــخ است
فرداهایی را می گویـم
که قرار است
از تـو که تمام دنیـای منــــے
برای دلـــــم
یک انـسـان مـعـمـولـی بسـازم

روزت مبارک!!!

اگر نهایت دوست داشتن در قطره ی باران است

من دریا را تقدیمت میکنم

روز مرد مبارک ...

نگاه می کنی؟

تنهــا ندیده ای؟

به من نخنـــد…

من هم روزگاری عزیــــز دل کسی بودم…

نفس می کشم

تا به جای مرده ها

خاکم نکنند

اینگونه است حال من

چیزی نپرس

 

آهای . . . لیلی
به قصه ی خودت برگرد !
اینجا
مجنون به همه ی لیلی ها "محرم" است

شاید...

از آینه ام بپرس 




      از شانه ام




      از بالش ام




      و از آن چراغ خواب غمگین بپرس




      که شب و روز چند بار




      مهربانیت انار دلم را می فشارد

 



      و شیرآبه ی عشق سرخ ات




      گناهم را رنگ آمیزی می کند!؟




      و چند بار

 



      جمله ی (( جانم دوستت دارم ))




      بی صدا لب هایم را تکان می دهد!؟







آرام شده ام
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگ هایش را
باد برده باشد!

مــمــنـــون کــه نمــپـُـرسے:


حالـتـــــ چــطـــور استـــــ؟؟؟


تـــا مجبــــور نشـــوم...


دروغ بــگــویــَـم کـــه خـــوبــم
!!! 


عشق

۩ஜ به من عشق تعارف نکنید

قبلا صرف شده ! 


سیگارم را بدهید خاطراتم را دود کنم ஜ۩

لیلی

لیلی گفت:بس است...دیگر بس است و از قصه بیرون آمد.
 
مجنون دور خودش می چرخید؛لیلی را نمی دید.
رفتنش را هم...
 
لیلی گفت:کاش مجنون این همه خودخواه نبود؛کاش من را هم میدید.
 
خدا گفت:لیلی بمان.قصه ی بی لیلی را کسی نمی خواهد. 
 
لیلی گفت:این قصه نیست.پایان ندارد.حکایت است.حکایت چرخیدن. 
 
خداگفت:مثل حکایت زمین...مثل حکایت ماه... لیلی!!!بچرخ! 
 
لیلی گفت کاش مجنون چرخیدنم را تماشا می کرد.
 
مثل زمین که چرخیدن ماه را می بیند.
 
خدا گفت چرخیدنت را من می بینم.
 
لیلی چرخید و چرخید. . . دور ؛دور ِ لیلی ست.
 
لیلی میگردد و قصه اش دایره است. هزار نقطه ی دَوار
.
دیگر نه نقطه و نه لیلی. لیلی ؛بگـــرد! تنهــــا حکایت دایره باقیست.ـ.