حالا مدتی ست
ذهنم را خالی کرده ام
از خیال
و دلم را از امید
نشسته ام لب ایوانِ روزمرگی
و نگاه می کنم
به این روزها
که برای خودشان می روند
رسیده ام به بی حسی
به بی تفاوتی
رسیده ام به حس برگی که می داند
باد از هر طرف که بیاید
سرانجامش
افتادن است