ای کسانی که مامور دفن من هستید ،
گوش فرا دهید :
تابوت مرا در جای بلندی قرار دهید ،
تا باد بوی مرا به سرزمین عاشقان ببرد ،
چشمان مرا باز بگذارید ،
تا همه بدانند که چشمان من در آرزوی دیدن گل باغ دلم چقدر حسرت کشیدند ،
دستان مرا از تابوت بیرون بگذارید ،
تا همه بدانند که دستان من به معبود خویش نرسیده ،
روی مرا با پارچه ی سیاهی بپوشانید ،
تا همه بدانند که روزهای من در سیاهی گذشته است ،
و روی قبر من یک تکه یخ بگذارید ،
تا وقتی آب می شود ،
احساس کنم که معبودم دارد برایم اشک می ریزد .