ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

...

مـن این روزهـا کسـی رآ درکـ نمیکنم

کـــسی هست مرآ درکـ کند؟

حـالم را بفهمـد؟؟

مشغله هـای ذهنم رآ بفهمـد؟

کسی هـست ؟

...


درونم غوغاست ...

ساده میشکنم ...

با یک تلنگر کوچک ...
...
این گونه نبودم ....

شــــدم ... !!

مولتی هاستر

از سکـــوتــم بتــرس . . . .

وقــتی که ســاکت میــشـوم . . . .

لابــد همــه ی درد دلهــایـم را بـرده ام پیــش خــدا . . . .

...

بی حس شدم از درد

فقط گاهی خط اشکی

می سوزاند صورتم را...!


خــــــــدایا . . .

خــــــــدایا . . .


خـــــــبر داری کـه شوخی شوخی داریـم پیـــــر میشیم


قـــرار نیست مارو یه خورده به آرزو هامــــون برسونی !!

نـیـاز کــه تـــو بــاشــی..

تـارهـای سـپـیــــــد را سـیــاه کـنـــــــد…..


و چـیـــــن و چـروک هـا را مـاسـت مـالـــــــی…


و حـتـی از آن خـنـده هـا کـه دوسـت داری بـرایـم بـکـارد


بـاز هـم از نـگـاهـــــــــم پـیـداسـت چـقــــدر …


بـه نــبـــودنـــت خـیـره مـــانــــــده ام



رفاقت را در مکتب خانه ای آموختم که بابت شهریه اش زندگی ام

را داده ام!!..!!..!!

بر دیوار قلبم اسمت را حک کردم

تا همیشه باهر نفش به سینه ام بکوبمت

میبوسمت حتی ازدور

همسرعزیزم:

نگرانی ها هرگز از غصه ی فردا نمی کاهند

بلکه فقط شادی امروز را از بین میبرند

"شاد باش"

شادیت آرزوی من است

کــاشـــ میـــــــــ دانـستـمـــ


چــطـــور بــه صبـــح بـرسـانـمــــ


تــمـــامـــِ شبــــ ـــهـایـی را کـــ ه بــا رفـتـنـتـــــ


یــلـــدا شـــدنـــد …!!

مینویسم برایش تابداند دوستش دارم

تابداند وجودم سر شار از عشق اوست

هرشب را به امید دیدارش

سر به خواب میگذارم

او را در خواب میبینم

در حقیقت نه

کاش خوابم هرگز تمام نمی شد

باتمام وجود دلم برایش

تنگ شده است

کاش او هم مرا کمی دوست داشت

ولی چه بخواهد چه نخواهد

من او را

دوست دارم

سرم را روی شانه ات بگذار

تاهمه بدانند

"همه چیز"

زیر سر من است...


مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات

روی میزت راه می‌هی؟
می‌شود وقتی می‌نویسی
دست راستت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز!
از دلتنگیت م ی‌ م ی ر م.

وقتی نیستی
می‌خواهم بدانم چی پوشیده‌ای 
و هزار چیز دیگر...

تو بگو
چطور به خودم و خدا
کلافه بپیچم
تا بیایی؟

خنده‌های تو
کودکی‌ام را به من می‌بخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دست‌های تو
اعتمادی که به انسان دارم
...
چقدر از نداشتنت م ی‌ ت ر س م

حاضرم همه‌ی دنیا را 
ساکت کنم
تا تو در آغوشم آرام بخوابی.
حالا تب تنت را
ببوس روی تن من...

مثل بازی آب و خاک
لجوج و تمام‌خواه
به تنت بپیچم؟
مثل برکه‌ای زلال 
در آغوش زمین
جایی برای خودم
دست و پا کنم؟
خب حالا مرا ببوس
مثل نیلوفر آبی...

موهام خیس خیس است.
بپیچمش به انگشت‌های تو؟
نمی‌دانم.
می‌خواهم بیایم توی بغلت.
با لباس بیایم؟
نمی‌دانم.
می‌خواهم شروع کنم به بوسیدنت.
تا همیشه؟
...
صبح که چشم باز کنم
موهام فرفری شده
این را می‌دانم.

جاذبه‌های تو
تمام نمی‌شود
تمام می‌شوم در آغوشت
و باز به دنیا می‌آیم
با همین تولد مکرر
به‌خاطر دوباره دیدنت
می‌چرخم و می‌بوسم و نگاهت می‌کنم
...
چند بار دیگر
زمین دور خورشید بچرخد
و من خیال کنم هنوز نچرخیده‌ام؟

آنقدر آرام بوسیدمت
که خدا هم نفهمید
و خوابش برد...

دلـــــــــــــم هوا می خواهد

کمـــــــــی در سرنگ ....

همـــــــه این نوشته ها تقدیـــــــم به کسی
که کلبه تنهایـــــــــی هایم هرگـــــــــز قدم هایـــــــــش را

حــــــــس نخواهــــــــــد کــــــــرد.....

خالی کرده ام دلم را از امید

حالا مدتی ست

ذهنم را خالی کرده ام

از خیال

و دلم را از امید

نشسته ام لب ایوانِ روزمرگی

و نگاه می کنم

به این روزها

که برای خودشان می روند

رسیده ام به بی حسی

به بی تفاوتی

رسیده ام به حس برگی که می داند

باد از هر طرف که بیاید

سرانجامش

افتادن است

عقل و دل

هر دو زبان نفهم شده اند


هیچکدام راضی نمیشوند


دل میخواهد عاشق باشد ..


عقل میخواهد عاقل باشد ..

گاهی سکوتم یه اعتراضه

بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون آنقدررنجیده ای که نمی خواهی حرفی بزنی.
بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون واقعاحرفی واسه گفتن نداری
گاه سکــــــوت یه اعتراضه
گاهی هم به انتظار
اما بیشتر سکــــــوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو در وجودت داری توصیف کنه



[تصویر:  fmapz89qsseckk1rmub9.jpg]

بوی پاییــــز

بوی پاییــــز

بوی پاییــــز می آید
بوی دلتنگـــــی های بیشتر
بوی دلســــردی ،
بوی رویا های ندیده
بوی تو ،
بوی من ؛
بوی عشق
مستی های پنهان !
بوی باران؛
بوی خواستن و نتوانستن
بوی رفتــــن می آید،
بوی رفتــــن می آمد،
بوی ماضی هایی که هیچوقت حــــــال نشد .
و همیشه استمراری بود!
بوی آرزو ،
بوی تنهاییــــــــــ!!
بوی پاییز !!

تنهایی

تنهایی

فریادها مرده اند،

سکوت جاریست،

تنهایی حاکم سرزمین بی کسی است ،

میگویند خدا تنهاست ما که خدا نیستیم چرا تنهاییم؟؟!!!

دکتر شریعتی

واحه ای در لحظه

به سراغ من اگر می‌آیید،
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است.

پشت هیچستان رگ‌های هوا، پر قاصدهایی است
که خبر می‌آرند، از گل واشده دورترین بوته خاک.

روی شن‌ها هم، نقش‌های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح       
به سر تپه معراج شقایق رفتند.

پشت هیچستان، چتر خواهش باز است:         
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،         
زنگ باران به صدا می‌آید.         

آدم این‌جا تنهاست         
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.         

به سراغ من اگر می‌آیید،         
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد         
چینی نازک تنهایی من.

سهراب سپهری

خیلی وقتها

آری

راست می گوئی

تمام چیزی که باید از زندگی آموخت ،

تنها یــــک کلمه است

"میگذرد"

ولی دق می دهد تـــــا بگـــــــــــــــــذرد......!


دلتنگم آه

بار الها !

اگر دستانم را بشکنند با  اشک چشمانم ،

اگر چشمانم را کور کنند با نفسهایم ،

اگر نفسم را ببرند با قلبم ،

و اگر قلبم را پاره پاره کنند با خون جگرم خواهم نوشت: 

 دوستت دارم، دوستت دارم ودوستت دارم . . .


مرهم

خدایا
آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند !

او نیز یادی از من نمی کند

خدایا مرا در آغوش خود بگیر

دلم آرامشِ خدایی می خواه

سکوت

از سکوتــم بتــرس ...!
وقتــی که ساکـت می شوم ...
لابـد
همــه ی درد دل هایــم را بــرده ام پیش خـدا ...
بیشتر که گوش دهــی ...
از همــه ی سکوتــم .. از همــه ی بودنــم ...
یک "آه" می شنـــوی ...
و باید بترســی ...
*از "آه" مظلومـــی که فریادرسـی جز خدا ندارد.

دلت دریا باشه

میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”
وقتی یه سنگو تودریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
وسعی می کنم مثل دریا باشم
فراموش کنم سن… که به دلم زدن
با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم.

....

حرف هایی هست که بایستی همیشه و هر زمان در گنجینه ای گرانقدر خود یعنی قلب آدمی باشد.

قلبت از شدت همین حرف ها در فشار است............

 همین حرف ها بغضی همیشگی را در گلویت به یادگار می گذرانند و ...

در آن زمان که احساس می کنی حرف هایت باید شنونده داشته باشد؛

نمی توانی به زبان بیاوری.........

 هر چه از زمین و زمان به یاد داری؛ بهانه می کنی تا حرف زده باشی. اسمش را«درد» می گذاری.........

 اما مختص وجود تو نیست. حرف ها و غم های دیگران را بهانه می کنی تا حرف زده باشی.

گاهی تو به یک اشاره قناعت می کنی تا عزیزت، تا مخاطبت بفهمد نا گفته ات را.

چنین کسی را سراغ ندارم. می گویم و می نویسم اما نه من می توانم بگویم درد ناگفته ام را و نه مخاطبم به فکر چاره ای برای فهمیدن هست.

حرف ها و خواسته در کار هم مداخله کردند. به عادت همیشه در نیمه رها می کنم کلمات را...........

درد...

الهی! راز دل گفتن دشوار است و نگفتن دشوارتر
الهی! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است

و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است
الهی! ما همه بیچارهایم و تنها تو چاره ای و ما همه هیچ کاره ایم
و تنها تو کاره ای
الهی! چشم بسته و تن خسته ام، راه بسیار می روم

 و مسافتی نمی پیمایم.

وای من اگر دستم نگیری و رهایی ام ندهی
الهی! خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مدّ است



چگونه همیشه به یادت باشم وقتی که فقط در رنجها صدایت می کنم ؟

 و چگونه صدایت کنم در حالی که می دانم فاصله ، توهمی بیش نیست .خدایا : همواره با من بمان و تنهایم مگذار . بگذار نخی به انگشتانم ببندم تا هرگز فراموشت نکنم که تجربهً آرامش تنها با تو میسر است ...


 اگر زندگی ام انطور است که می خواهی ، بی قراری ام را کنار می گذارم و آرام می گیرم

وقتی که فکرش را می کنم اگر قطره آبی کم بود کل هستی احساس تشنگی می کرد، دستم نمی رود گلی را بچینم مبادا ستاره ای لطمه ببیند .
الهی! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام

از انس و جان شرمنده ام، حتی از روی شیطان شرمنده ام
که همه در کار خود استوارند و این من سست عهد و ناپایدار
الهی! وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم
خدایا : من که هستم تا چیزی بگویم که تو خود همه چیز را می دانی .
الهی! ناتوانم و در راهم و گردنه های سخت در پیش است
و رهزنهای بسیار در کمین و بار گران بر دوش.

دردمن...

درد مرا شمعـــــــــی می فهمد 

،که برای دیدن یـــــــک چیز دیگــــر 

...آتشـــــــــش زدنــــد 

تنهایی...

این روزها سرشار از دردم

غرق در آغوش تنهایی

به باور رسیده ام

تنها آمده ام

تنها میروم

تنها...

وای چه تلخ است

که آرزو کنی آن دخترک ستاره چین باشی

تا تمام ستاره ها را در آغوش بگیری

و بعد یادت بیاید که چقدر تنهایی

دوباره دلم هوای همان دخترک بی ستاره را دارد

همیشه نمی شود
زد به بی خیالی و گفت:
تنهـــــــــــا امده ام ٬ تنهـــــــا می روم...
یک وقت هایی
شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای...
کم می اوری
دل وامانده ات
یک نفر را می خواهد!

آدم های بی وجــــود

این روزهــا

هر جایی را که نگاه می کنم

 پـــــــــر است
از وجود ِ آدم های بی وجــــود
...

دورتر از دور...

دوست دارم تمام زندگی‌ام را جمع کنم و بروم

تا دور .

بروم تا در ماندن غرق نشوم .

دلم

تنها ، رفتن می‌خواهد .

رفتن و نرسیدن .

بیزارم از ماندن .

از این که یک جا بنشینم و منتظر .

منتظرِ اتفاق ،

تا بیافتد .

دوست دارم سکوت کنم .

سکوت کنم

تا صدایم در هیاهوی کلمات گم نشود .

تا نگفتنی‌هایم فدای رازهای برملا نشود .

دوست دارم

"تو" را فریاد بزنم .

تا در گلویم بغض نشوی و

در دلم

حسرت

1n3dokgbpynhyeokqkp.jpg

انتهای ...

به انتهای بودنم رسیده ام… اما … اشک نمی ریزم…

پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکندند

دوری ازیک دوست...

باز دل آسمان گرفته....

بغضش را با تمام وجود حس میکنم


از آن بغضهاست که اگر بشکند ویران می کند


خوش به حال آسمان که گهگاه بغض دارد و گهگاه ویران میکند


آسمان نمی داند که دل من تا ابد بغضی دارد که یارای شکستن ندارد

قصه یونس...

تصاویر زیبا از غروب خورشید

 

قصه یونس قصه همه آدمهاست

خیلی از ما انسانها ته اقیانوس

 در شکم ماهی سیاه زندگی میکنیم

و حتی نمیفهمیم...

خدایا مواظبم باش و نگذار

چشمهایم به سیاهی های اقیانوس زندگی

و تاریکی شکم ماهی ها عادت کند...

 

اخــــــــــراجش میــــــــــــــکنم...


دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر

غــــم . . . ؟ حــاضــر

درد . . . ؟ حــاضــر

دوری . . . ؟ حــاضــر

عــشــق . . . ؟

بلنـــــــــدتر میخوانـــــــــم ، عشــــــــــق . . . ؟

باز هـــــــم نیامــــــــده ؟ ؟ ؟ ! ! !


غیبـــــــــت هایــــــش از حـــــــــد مجاز چنـــــــــدیست کــه گذشتـــــــــه ،


اخــــــــــراجش میــــــــــــــکنم...

http://s1.picofile.com/file/7480432254/l_u_c_i_d_by_vampbeauty_d4daqsk.jpg