به دل نگیر،
آدمها اینطوری اند،
سیگار هم کامش را که داد ،
زیـر پا ، لِه اش می کنند …
گفتم فراموشت میکنم !
گفت نمیتونی …
رفت ، بعد از یه مدت برگشت ؛ گفت دیدی نمیتونی ؟!
گفتم شمــــــا ؟
دلم به کما رفته
برای مردنش دست به دعا شوید
حرفی نیست …
فقط مینویسم رفت ، آن احساسی که تو را دوست میداشت …
لاک غلط گیر را برمی دارم و “تو” را از تمام خاطراتم پاک می کنم …
“تـــو”
غلط اضافیِ زندگیم بودی …