ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

بوسه های اشک

باز پاییز . سلطان رنگها ، پادشاه فصل ها، مرگ تدریجی یک رویا

باز بوی نم گرفته کوچمون، باز دلگیره آسمون خونمون،

باز خداحافظی برگ با شاخه

چقدر سخته دل کندن.

باز بغض گلوی اسمان را گرفت .

باز اشک از چشمان من بارید .

باز دفترچه خاطراتم ،باز قلم بیرنگ، باز سپیدی کاغذ و باز

 بوسه های اشک با کاغذ سپید...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد