ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

باید بی تو

 

چرا دیگر نمی شنوم تو را؟

چرا دیگر نمی خوانی مرا؟

و این را از اشک هایی که از چشمانم می ریخت، فهمیدم

دیگر با بی تفاوتی نگاهت خو گرفته ام

و به زخم هایی که بر تنم به یادگار گذاشتی

با من بودی و بی من

بی تو بودم و با تو

و برای اثبات وفاداریم به ستارگان

در هر ثانیه به یادت بودم

تمام سهمم از تو، طعنه هایت برای روزهایم

تمام سهمت از من، دلی برای دنیایت

و هر شب در قبری تاریک و سرد

دنیایی که برایم ساختی را بغض کردم

و در آن قبر گریستم

حرف های دلم ناتمام مانده اند

باید پیش از باریدن باران بمیرم...

م.کریمی نیا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد