پــــرسید : به خاطـــــــــر که زنده هستی؟
با اینکه دلم میخواست با تمام وجود داد بزنم(بــــــــه خاطـــــــــر تــــــــــو)
بهش گفتم:به خاطر هیچ کس!
پـــــرسید:به خاطر چه زنده هستی؟
با این که دلم فریاد میزد (بـــــــــه خاطـــــــــــــــر تـــــــــو)
بهش گفتم:به خاطر هیچ چیز!
ازش پرســـــــــیدمـ:تو به خاطر چه زنده هستـــــــی؟
در حالی که اشکـــ در چشمانش جمع شده بود گفتــــ:
به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است!