چه سخت است،
تشییع عشق بر روی شانه های فراموشی ،
و دل سپردن به قبرستان جدایی ،
وقتی که میدانی پنج شنبه ای نیست ،
تا رهگذری ،
بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند…
دلتنگم...نه برای کسی... از بی کسی ...
خسته ام... نه از تکاپو... از در به دری...
نه دوستی ... نه یادی ... نه خاطره ی شیرینی...
تنهایم... تنهاتر از آن سنگ کنار جاده... ...
اما مشتاقم... مشتاق دیدار آن کس که صادقانه یادم کند...