ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

چه می گوید؟...!

به خودم می گویم ، خاطراتم چه می گویند...!

چه می خواهند ، از این دل بی ساز و آهنگ...!

مرا راها کنید و بگذارید و برید...!

خلوت نهانم را آشکار نکنید و برید...!

آخر این قلب تا کجا تاب می آورد؟...!

آه...!

با دستانم حلقه ای به دور خودم درست می کنم...!

و خود را دل داری می هم ، می گویم او رفت اما...!

شاید الان در افکارش من را به خاطر دارد...!

شاید روزی این دل تنها و تاریک رو به نور وجودش روشن کند....!

آه...!                 شاید...!               شاید...!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد