از من مگُذر وقتی از دلم آگاه نیستی ...
از روبرویم به کنارم بیا، دنیا را از چشمان من ببین ...
جوابِ محبت و دلدادگی این نیست ...
برایم رجز نخوان ...من اهل جنگ نیستم ...
شــــاعرم ...
روح دارم ... احساس دارم ...
خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم
چشمانم خیس می شود، دلم غزلِ غم می سُراید...
آنوقت بی حضور من و در پس دل به درد آمده ام
حال و روزت دیدنی که نه ...
ســـــــــرودنیست ....
دنیاست...
تو هم یک روز شـــــاعر میشوی ...