ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

شعرهای خط خطی من...

شب هنگام به دیدنم بیا در کنار مرداب  پیش آن تحته سنگ صبور  موهایم را در سکوت شب با شانه های خیالیت  شانه میزنم...شب هنگام برایم فانوسی از مهتاب بیار... کنار مرداب آواز جیر جیرکهای تنهایم را بشنو وبرایم از مخمل تاریک غمهایم  تن پوشی بباف وبرای سالها نبودنت به تنم کن اشکهایم را پیاله پیاله در مرداب بریز تا در کنار ماهی های آرزوهام  روی آب شناور شوند  شب هنگام بیا تا با اولین  قطرات اشک شبنم راهیت کنم  و برای سالها تنها ماندنم  شمعهای حسرت را در کنار مرداب دلم روشن نگه دارم.. به امید باز گشتت من اینجا کنار مرداب با نور شمع وتن پوش سیاه و آرزوهای خفته در روی آب موهایم را با خاطرات میبافم ....                               
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد