ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

پچ ِ پچ ِ باران را می شنوی؟

عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست!

گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند!

گاه شیشه ی ِ پنجره ی ِ اتاقت را می نوازد…

و برای قدم زدن، می خواندت

خیس شو در بارانی که روحت را طراوات می دهد

باران، همه بهانه است

موهبتی ست از سوی ِ خدا

گاه، خدا نیز بهانه می کند

و  مست می شود

برای بارش ِبوسه هایش

و تا آغوش بکشد تو را

از همه ی ِ آن لرزه گناهانی که سبب ِ اندوهت می شوند

آری، سروده ام را بگذار به حساب ِ تب و هذیان

اما باور دار که

آغوش ِ او بسیار بزرگ است ...



...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد