ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

خسته ام ...

خسته ام .. خسته تر از همیشه و دلتنگ تر از تمام روزهایی تنهایی

سکوت بغض گلو روحم چشمهایم را چنگ رسوایی می زند و من آرامتر از قبل

با لبخندی از اشک می بارم ..

 خسته ام .. خسته ای اسیر در قفسی سرد و ساکت ..

 هر وقت دلتنگ می شوم به جای دنج خود سر می نم..

کاش هیچ وقت جای دنجم را ازم نمی گرفتی .

کاش در دریای سکوت غرقش نمی کردی ..

امشب  او گفت و من گریه کردم او نوشت من خواندم..

 دردهای خود را در سطر سطر واژه هایش دیدم ..

در سکوتش زجر بغض ابرها را دیدم و

در جاری شذن واژه هایش هزار فریاد بی صدا شنیدم..

کاش هیچ وقت شادی داشتن جای دنج  را ازم نمی گرفتی ..

دلم تنگ شده تنگتر از  همیشه .

 و چه همراه خوبیست باران که چشمهایم را رها نمی کند

و بر دشت تیره ی دلم با دلی پر غم می بارد ..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد