ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

ساحل آرامش

سـرشــارم از سکـوت اجبــاری، وای از آن روزی کــه قــفل اجبـــار بشــــکند؛ هــمه را میشکـــنم...

بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم?

بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم
حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم
تو همونی که واسم ، یه روزی زندگی بودی
توی رویاهای من ، عشق همیشگی بودی
آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته
بی کسی عالمی داره ، واسه ما یه عادته
چه طور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو
آخه با چه جراتی به دل بگم نمون ، برو
دل دیگه خسته شده ، به حرف من گوش نمی ده
چشم به راه تو می مونه ، همیشه غرق امیده
چشم به راه تو می مونه ، همیشه غرق امیده
بخوام از تو بگذرم ، من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم ، با خاطراتت چه کنم
حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنمv

سکووووووووووووووووووووووووووووت

حرف زیاد است …

اما گاهی نمی دانی چه بگویی !.!.!

گاهی فقط باید رفت …

چیزی شبیه کم آوردن

گاهـــــی ســکــوت….

یـعـنـــی کــلــی حــرف !!!

ک حـــال زدنــش رو نــــداری

مـــی خـــواهــم ســـکــوت کــــنـــم

دیـــگــر نـــای حـــرف زدن نــــدارم...

بی خیال

ﻫﻤﯿـــــــــــــﺸﻪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺁﺩﻣﺎ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻦ : ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﺮﺳﯽ: ﭼﺮﺍ ﺳﺮﺍﻏﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﯼ؟
ﻣﯿﮕـــــــﻪ : ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ … ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻩ !
ﻣﯿﮕﯽ :ﭼﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻘﺼﺪ ﺧﺎﮐﻪ !
ﺍﻣﺎ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﭘﺸﺖ ﻧﻘﺎﺏ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯿﺎﺵ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ …!
ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺑـــــــﯽ ﺧﯿـــــﺎﻝ !
ﻋﺎﺷﻘﻪ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺑـــــــﯽ ﺧــــــﯿﺎﻝ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﺯﺕ ﺣﻼﻟﯿﺖ ﻣﯿﻄﻠﺒﻪ
ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ : ﭼﺮﺍ؟
ﻣﯿﮕﻪ : ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓـــــﺮﺩﺍﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ …
ﺑﺮﯾﺪﻩ … ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ !
ﺗﺎ ﺣﻼﻟﺶ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﺕ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﺗﻮ ﺗﻮ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯽ
“ﺁﺧﻪ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﯼ . ﺍﯾﻦ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺣﻼﻝ ﮐﻨﯽ ”
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﺁﺩﻣﺎ ﻋﺎﺷﻘﻦ …
ﺍﺯ ﻣﺪﻝ ﻋﺎﺷﻘﺎﯼ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻒ !
ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺩﯾﺪﻥ …
ﺍﯾﻨﺎ ﻓﺮﺷﺘﻦ …
ﺗــــــــــﻮﺭﻭ خــــــﺪﺍ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺫﯾﺘﺸﻮﻥ ﻧﮑﻨﯿﺪ …
ﺗﻨﻬﺎﺷﻮﻥ ﻧﺬﺍﺭﯾﺪ …ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻣﯿﺸﻦ!

عجیب درد میکند...!

شـــب هایم عجیب درد میکند . . . !
حتی دردهایم هم درد میکند . . . !
ایــن روزها از جـــنس دردم . . .
عـــلاجی نیست . ..
بــاکی نیست . . .
پر دردی هم عــالمی دارد . . .
” درد ” خودش درد ندارد . . .
این بـــی هــــمدم بودن است که درد را به رخ آدم میکشد . . .
ســرم درد میکند از این هــمه ســـردرگمی . . .
از این هـــمه سرگرمی های پـــوچ . . .
چشــمانم سوز دارد . . .
نــــه سوز سرما ! نه !
بلکه چـــشمانم میسوزد از این هــــمه آلـــودگی فکر و ذهن . . .
کــاش دنیـــا هم مکثی میـــکرد . . .
کــاش دنیـــا هم سرعت گیر داشت . . .
کــاش توقف میکرد انـــدکی در برابر غـــم هایم . . .
هه انگار عـــادت کرده ام به غصه خوردن . . . !
از تمام شیـــرینی های دنـــیا , این غـــصه ی تـــلخ بود که نصیب مــــن شد . . .
از بچگی “تلخی” را دوست داشتم . . .
امـــا نه تا این حد که تـــمام زنــــدگیم بشود یـــک تـــلخی بـــــــی پایان .
 

عشق گم شده من …


“کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،

به نام بغض….”

عشق گم شده من …

نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز

تکرارنمی شوند….

وتو آنگونه ای…

فقط همین… 

تلخی

از تمام شیـــرینی های دنـــیا , این غـــصه ی تـــلخ بود که نصیب مــــن شد . . .
از بچگی “تلخی” را دوست داشتم . . .
امـــا نه تا این حد که تـــمام زنــــدگیم بشود یـــک تـــلخی بـــــــی پایان . . .

باران

چندسال است؟
که وقتی می‌گویم باران،
واقعاً منظورم باران است
وقتی می‌گویم پاییز،
واقعاً منظورم پاییز است
و وقتی به تو فکر می‌کنم
واقعاً منظوری ندارم

چند سال است؟
که پاییز چسبیده به پنجره غمگینم نمی‌کند
از خواندن عقاید یک دلقک گریه‌ام نمی‌گیرد

دیر است دیگر
آنقدر مرده‌ای که نگاهم از تو عبور می‌کند
و برای دوباره دیدنت
باید آنقدر به عقب برگردم
تا نسلم منقرض بشود
به روزهایی
که جایی
میان خون و خفا شروع به تپیدن کردم

من
یک قلب قدیمی‌ام
از آن‌ها که سخت عاشق می‌شوند
از آن ساختمان‌های عجیبی
که هرچه بیشتر می‌لرزند
محکم‌تر می‌شوند
و یک‌روز می‌بینی به سختی می‌خندم،
به سختی گریه می‌کنم،
و این ابتدای سنگ شدن است

بی‌هیچ منظوری به تو فکر می‌کنم
و بی‌هیچ دلیلی متشکرم که دوباره پاییز است
متشکرم که هوا بارانی‌ست
و با اینحال
حرف دوباره‌ای با تو ندارم

مثل دلقک بی‌دلیلی
با سنگی نهصدهزارماهه در سینه
که رقت‌انگیزترین هق‌هقش را بر چهره کشیده است
در پیاده‌روهای پاییزهای دوباره نشسته است
و برایش مهم نیست
سکه‌هایی که در کلاهش می‌اندازند
تقلبی‌ست

....

بیصدا رفتم ،ولی کنج دلم فریادهاست

بیصدا رفتن برایم عضو آن دشوارهاست

سخت بود،دشواربود،چون خاطره بسیار بود

دل ربودی،دل بریدی،دل شکستی ناروا

بعد ازین لطف شما دل کجا دلبر کجا؟

با خودم گفتم برو ماندن برایت انتهاست.

بیصدا رفتم دلم جاماند،نمیدانم چرا؟!

Image result for ‫دریا اولین عشقم را  بردی‬‎

دردها...

برای بعضی دردها را

نه میتوان گریه کرد

نه میتوان فریاد زد

برای بعضی دردهارا

فقط میتوان نگاه کرد

لبخند زد وبی صدا شکست

 

دلتنگی...

ﺯﺧــﻤــﯽ ﮐــﻪ ﺭﻭﺍﯾــﺘــﮕـــﺮ " ﺩﺭﺩﯼ" ﺑــﺎﺷـــد...

ﺑــﺎ ﭼــﺴــﺐ ﻧــﻤــﯿــﺘـــﻮﺍﻥ ﺩﻫــﺎﻧــﺶ ﺭﺍ ﺑــﺴــﺖ...

وقتے دلتنگ باشی...

تمام آرامش یڪ ساحل را هم به تو بدهند ...

باز هم ... دل تو بارانیست...

خیس تر از دریا ... خراب تر از امواج.....

آدم چقدر زود پیر مے شود...؛

وقتے احساسش... ،

اضافه تر از درڪ آدم هاست ... !!

...

مادربزرگ همیشه می گفت

دردِ تن یک جا نمی ماند ،

کلیه می زند به کمر ،

کمر می زند به پا ،

پا می زند به قلب ،

می گفت درد هی توی تنت تقسیم می شود.

اما درد روح"

قُلمبه می شود یک جا امانت را می برد ،

هرکسی هم که از راه برسد و بپرسد چه مرگت است ؟

فقط می شود دستت را روی زانو و کمرت بگذاری و

ناله کنی که تیر می کشد.


درد روح را نمی شود نشان کسی داد.

 

میان تمام نداشتن ها دوستت دارم...

میان تمام نداشتن ها دوستت دارم...
شانس دیدنت را هر روز ندارم ولی دوستت دارم...

وقتی دلم هوایت را میکندحق شنیدن صدایت را ندارم ولی دوستت دارم...
وقتهایی که روحم درد دارد و میشکند شانه هایت را برای گریستن کم دارم ولی دوستت دارم...
Image result for ‫میان تمام نداشتن هایم دوستت دارم‬‎

````

پاییز برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز…

برای من فصل سردی دلهاست…
فصل باریدن اشکها…
فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی…
فصل رقصاندن آتش سیگار در سیاهی و سکوت شب…
اینروزها هوای دلم هم پاییزیست…

Image result for ‫عکس نوشته های خاص پاییزی‬‎

امشب توادمه

امشب مثلا شب تولد منه فرداشم روزش.ولی امسال اصلا اصلا خوشحال نیستم.روز به روز تنهاتر میشم.


معجزه خدا......

 

 

در تقدیـــــر هر انسانــــی معجزه ای

ازطـــــرف خدا تعیین شـــــده که 

قطعأ در زنــــــدگی، 

در زمــــــان مناسب نمایـــــان خواهد شد!

یک شخص خـــــاص...

یک اتفـــــاق خاص...

یــــــــا یک موهبت خــــــاص...

منتظــــــر اعجاز خدا در زنـــــدگیت باش 

بـــــدون ذره ای تردیــــــد!

گاهی یک رفتن...

من چیز های زیادی از دست داده ام...!

هیچ کدامشان

مثل از دست دادن تو نبود...!

گاهی یک رفتن

تمامت را با خود میبرد...!

و تو تا آخر عمر

دنبال خودت میگردی...!

کسی نمیداند...

نمیدانی...!

هیچکس نمیداند...!

پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد...!

نمیدانی...!

هیچکس نمیداند...!

این ظاهر و این دل نا آرام...

چه قدر خسته ام میکند...!

خدایا...

خدایا این بنده ات را دریاب...

بنده ای که تو خنده هاش گفت:

خدایا شکرت...

و تو گریه هاش گفت:

خدا بزرگه...

ووقتی که آدما دلشو شکستن گفت:

منم خدایی دارم...

دیگر تنها نیستم...

دیگر تنها نیستم...!!

مدتهاست،

باتو در خودم زندگی میکنم...!!

سکوووووووووووووووت

به یاد ارزوهام

.......

...

فقط سکوت

.....

...

دلم....!

زاده غم

عکس و تصویر چند لحظه ای با من بمان ... امشب دلم دیوانه است... حرفی نهان دارم به ...

چند لحظه ای با من بمان ...
           امشب دلم دیوانه است...
                  حرفی نهان دارم به دل ...
                         هم صحبتم پیمانه است...
 ای خوب  من !زیبای من!...
              درددلم خروارهاست...
                    شب میرود با ز همچنان ....
                            دوروبرم دیوارهاست...
من زاده ی  غم گشته  ام ....
             باسایه همدم گشته ام ...
                   هیچم  نماندست درجهان ...
                       چون  پای من درخارهاست....

چقدر دور شده ام از آن روز های خوب...

  

دو هفته ای ست که ظرف نباتمان خالی ست

 

 و چای می خورم و حسرت خراسان را

 

گشتم بر در رو دیوار حرم ات

 

جایی ننوشتن گنهکار نیاید

 

آنچه رفت از عشق او بر ما مپرس...

 

راسـتـش را بـگـو

 

نـکـنـد تـو هـمـان " ایـن نـیـز " هـسـتـی

 

کـه هـمـیـشـه مـی‌گـذری ؟

 

ماهى به آب گفتا ، من عاشق تو هستم..

ماهى به آب گفتا ، من عاشق تو هستم..
از لذت حضورت ، مى را نخورده مستم!!
آیا تو میپذیرى ، عشق خدائیم را ؟..
تا این که بر نتابى ، دیگر جدائیم را؟!!
آب روان به ماهى ، گفتا که باشد اما..
لطفا بده مجالى ، تا صبح روز فردا!!
باید که خلوتى با ، افکار خود نمایم..
اینجا بمان که فردا ، با پاسخت بیایم!!
ماهی قبول کرد و ، آب روان گذر کرد..
تنها براى یک شب ، از پیش او سفر کرد!!
وقتى که آمدش باز ، تا این که گوید آرى..
یک حجله دید و عکسى ، بر آن به یادگارى!!
خود را ز پیش ماهى ، دیشب که برده بودش..
آن شاه ماهى عشق ، بى آب مرده بودش!!
نالید و یادش افتاد ، از ماهى آن صدایی..
وقتى که گفت با عشق ، میمیرم از جدایى!!
ای کاش آب می ماند ، آن شب کنار ماهی..
ماهی دلش نمی مرد ، از درد بی وفایی!!
آری من و شما هم ، مانند آب و ماهی..
یک لحظه غفلت از هم ، یعنی همین جدایی!!.

زمان

چــــه دروغ بزرگــــیست!!!
زمان همه چیز را حل میکند...
زمــــان٬
فقط موهایمان را سفید کرد...
زخمهایمان را کــــهنه...
دردمان را بزرگــتر...

دلــــتنگیمان را بیشتر...
روزگارمان را سیاه تر...!!!

بیـــــــزارم از هر دردی
که درمانش
"زمــان" اســـت. . .

زمـــانی که دق
مـــﮯ دهد
تا بگذرد...

!!!!!!!!!!!!!

میگن منبر را از چوب درخت گردو میسازند که بسیار محکم و با کیفیت است درخت گردو علاوه بر چوب مرغوب سایه و بار خوبی هم دارد اما درخت چنار میوه ندارد سایه درست حسابی هم ندارد ازش چوبه دارمیسازند،
دعوای این دو درخت در شعر بلند شهریار شنیدنی ست!

گفت با طعنه منبری به چنار:
سرفرازی چه میکنی؟ بی بار!
نه مگر ننگ هر درختی تو؟
کز شما ساختند چوبه دار!
پس بر آشفت آن درخت دلیر، رو به منبر چنین نمود اخطار؛
گفت: گر منبر تو فایده داشت،کار مردم نمی کشید به دار.
                           
 (استاد شهریار)