میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!
در ساحل کنار دریا ایستاده ای
هوای سرد...
صدای موج...
انتظار انتظار انتظار...
به خودت می آیی
یادت می اید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند
نه دستی که شانه هایت را بگیرد
نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریا باشد
اسم این تنهایی است...
این روزها فقط کافیه کمیـــــ حضور نداشته باشیـــــ ،
فراموشتــــــ نمی کننـــــ ،
بلکه براتـــــ یه جایگزینــــ انتخابــــ میکننـــــــ کهــ سرگرمــــ بشنــــــ...
بعد تو دلشونــــ میگنـــــ گور باباشــــــ که نیستـــــ ...!!!
از من مگُذر وقتی از دلم آگاه نیستی ...
از روبرویم به کنارم بیا، دنیا را از چشمان من ببین ...
جوابِ محبت و دلدادگی این نیست ...
برایم رجز نخوان ...من اهل جنگ نیستم ...
شــــاعرم ...
روح دارم ... احساس دارم ...
خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم
چشمانم خیس می شود، دلم غزلِ غم می سُراید...
آنوقت بی حضور من و در پس دل به درد آمده ام
حال و روزت دیدنی که نه ...
ســـــــــرودنیست ....
دنیاست...
تو هم یک روز شـــــاعر میشوی ...
گاهی مجبورم به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم . . .
چقدر خیالش آسوده ست . . .
چقدر تحمل سکوتش طولانیست . . .
چقدر. . .
بغض ها را گاهى باید قورت داد ،
عاشقانه ها را از پنجره تف کرد و درها را به روى همه بست …
گاهى هیچکس ارزش دچار شدن را ندارد !
بوی پاییز سرزمینم را دربر گرفته
گفتم پاییز شاید حالم را بفهمد
اما
بدون تو...
دلم در سردی زمستان یخ زده است
اگر روزی داستانم را نقل کردی
بگو :بی کس بود ولی کسی را بی کس نکرد
تنها بود اما کسی را تنها نذاشت
دلشکسته بود اما دل کسی رو نشکست
کوه غم بود ولی کسی رو غمگین نکرد
شاید بد بود ...
ولی برای کسی بد نخواست
حافظه ی انسان های غمگین قوی است....
به یاد می آورنـــــــد که در کدامــــــین لحظه...
کدام کوچه و خیــــابان ...
کدام ثانـــــیه ها...
به دار آویخته شد...
احساس
دلم واسه اول دبستان تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه حیاط مدرسه وایسادی…
یه نفر میاد وبهت میگه:میای باهم دوست شیم
مـــات شــدم از رفـتنت !!
هیــچ مـیز ِ شطـرنجی هـم ...
در مــیان نـــبـود !
ایـن وســط ،
فــقط یـک دل بـــود ..
کـه دیگــر نـیست
وقتی که دیگر نبودی ... به بودنت نیازمند شدم!
وقتی که دیگر رفتی ... در انتظار آمدنت نشستم!
وقتی که دیگر نمیتوانستی مرا دوست بداری ...
تورا دوست داشتم!
وقتی که تو تمام کردی ... من،شروع کردم!
وقتی که تو تمام شدی ... من،آغاز شدم!
و چه سخت است تنها متولد شدن ...
مثل تنها زندگی کردن ...
مثل تنها مردن ...!
مثل من ...!
گاهی آدم میماند
بین بودن یا نبودن!
به رفتن که فکر می کنی
اتفاقی می افتد که منصرف می شوی...
میخواهی بمانی،
رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی!
این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است..
دردم ایــــن نـــیـسـت کـــــه
او عــــاشــــق نـــیــسـت ،
دردم ایــــن نــیــسـت کــــــــه...
مــعــشـــوق مــن از عــشــق تـهــی اسـت ،
دردم ایــــــن است کــــــه
بــــا دیـــــدن ایـــــن ســردی هــــا ...
مـــــن چـــــرا دل بـــســتــم؟!؟!
آسمان را بنگر که هنوز بعد صد ها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز پر از امنیت و احساس خداست
همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی
وقتـــی بغــــض میکـــُنی
وقتـــی دآغونــــی
وقــــتی دلــِت شکــــستـ ه
دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ
انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :"بیخـــیال"
ای رویای همیشه خیس
ای باور خیال
ای احساس ناب
به تو اندیشیدن را
باوری ساخته ام در تکرار غریبانه ی عمرم
نمیدانی چه اندازه شیرین است
حتی گذر از خاطر تو
و تکرار دوباره ی
لمس هوای جا مانده ازعطر تنت...
دوست دارم این خیال خیس را....
تا همیشه...